پنجشنبه، تیر ۱۵، ۱۳۸۵

وطن

عصر کسل و چسب‌ناک تابستان، وقتی بيدار شدم پرچم سه‌رنگ ميهن در مقابل چشمان‌ام بود؛

Perspective of patriotism

و وقتی چشم‌هايم دوباره توانستند بُعد را تشخيص دهند، فکر کردم: شايد وطن‌دوستی هم عارضه‌ای موقتی باشد که در اثر نفهميدن پرسپکتيوِ جهان ايجاد می‌شود.

5 comments:

Sibil گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
Myself گفت...

:)

Sibil گفت...

کلامت قلبم را به درد آورد. تلخی سخنت به جانم نشست. آه- و البته اوه- که ای کاش آدمی وطنش را همچون بنفشه ها می شد با خود ببرد هر کجا که خواست. در روشنايی آفتاب- کنار پنجره، طاقچه، و ديوار.... [نويسينده کامنت در حالی که قطره اشک ناسيوناليستی را از کنار چشم چپش پاک می کند بلند بلند می انديشد که آيا بگويد جاويد شاه يا نگويد جاويد شاه].

ناشناس گفت...

سلام. یاد گیجی بعد از خواب دوران کودکی افتادم . شاید وطن دوستی از ویژگی های تازه از خواب بیدارشده ها باشد. ا


یک سئوال: عبارت «تشخیص دهند» را لینک کرده ای و خصوصیت این لینک آن است که در یک پنجره کوچک باز می شود. من طریق چنین کاری را در وبسایت می دانم، اما دوست داشتم بدانم چطور در وبلاگ این کار را انجام می دهند؟
عجله ای نیست، اگر وقت و حوصله داشتی راهنمایی کن. ممنون

ناشناس گفت...

حالا خودت هم وطن هستی یا نه؟ اگر بودی ببینیمت.

بايگانی