توضيح ضروری: بعد از گذشتِ بيش از دو هفته از اين فراخوان، سردبير به آن لينک داده است. زمان پيشنهادی من برای اعتراض به سردبير که يک هفته بود گذشته و فراخوان ديگر موضوعيتی ندارد؛ اما به نظرم در بقيهی نکات تغييری ايجاد نشدهاست.
نادانهای ابلهی که رئيسجمهور احمدینژاد را سر کار آوردند چه کسانی بودند؟ (کنکور وبلاگستان، سال 85)
الف. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و آقای محمد باقر ذوالقدر
ب. گروه روحانيان امنيتی فارغالتحصيل مدرسهی حقانی و استادشان آقای مصباح يزدی
ج. دستگاه امنيتی موازی که از بيت رهبری، توسط آقايان حجازی و مجتبی خامنهای رهبری میشد.
د. امت شهيدپرور و حزباللهی ايران اسلامی
هـ. (هـ مثل هودر) تحکيم وحدت طيف علامه و تحريمیها، اکبر گنجی و شيرين عبادی
پاسخ تشريحی: اين سوآل نکتهی ظريفی دارد. چون هيچکدام از کسانی که در قدرت هستند نمیتوانند نادان و ابله باشند، با احترام تمام و عرض پوزش نسبت به سپاه پاسداران، بيت رهبری و حوزههای مقدسهی علميه، بايد گفت که تنها دو گزينهی آخر میتوانند درست باشند. اما با توجه به اين که توهين به مردم هم درست نيست و ما به آنها نياز داريم (هيچی که نباشد، وبلاگمان خواننده که میخواهد) بنابراين گزينهی دال هم نمیتواند درست باشد. تنها گزينهی باقیمانده و طبيعتاً درست، گزينهی آخر است.
من درست کردن وبلاگ در سايت بلاگر را از راهنمای وبلاگنويسی آقای درخشان ياد گرفتم، و اگر به تصوير وبلاگ عنکبوت در سال 2002 نگاه کنيد خواهيد ديد که از يکی از سه قالب طراحی شدهی او در بلاگر استفاده میکردهام. احتمالاً همين تصوير که در بايگانی اينترنت مانده هم مديون تنها لينکی است آقای درخشان، به عنوان مرکز اعتباربخش وبلاگستان، در همان زمانها به وبلاگ عنکبوت دادهاست. گذشته از اين نکات سرنوشتساز برای وبلاگام، خودم هم از وبلاگ آقای درخشان بسيار استفاده کردهام: بسياری از وبلاگهای خوب را از بلاگرول او يافتهام، بلاگرولی که مدتها نقطهی آغاز وبگردی من بودهاست. خيلی وقتها از لينکهای لينکدونی آقای درخشان به مقالهها و تصاويری در رسانههای انگليسی رسيدهام که اگر به خودم بود هيچوقت دنبالشان نمیرفتم. بسياری از ابتکارات فنی را اولين بار او به فضای وبلاگستان معرفی کرده، و راهنمايیهايی را که برای استفادهپذيری بهتر وبلاگ گفته هنوز قابلتوجه هستند.
لينک وبلاگِ «سردبير: خودم» تا سه ماه پيش در بلاگرول من بود، ولی بعد از اتهامهای احمقانهای که سر «تلفظ حرف کاف و قاف در زبان عبری» به کورش عليانی زد، و مقالهای نوشت که تمام مستنداتاش در کامنتهای همان مطلب رد شد، به اين نتيجه رسيدم که لااقل نوشتههای «سردبير خودم» چندان قابل خواندن نيستند. متأسفانه، تنها قسمت قابل توجه وبلاگ فعلی سردبير، يعنی لينکدونیاش هم شروع به افت کردهاست: اخيراً کمتر لينکی در آنجا هست که چند روز قبل کس ديگری به آن اشاره نکرده باشد. اين کم شدن ارزش وبلاگ سردبير را میتوان به وضوح در آمار الکسا ديد: سقوط سی و پنج درصدی تعداد بينندگان وبلاگ سردبير در سه ماه گذشته، نمیتواند ناشی از فيلترينگ باشد (که در سه ماه گذشته تغييری نکرده) و عامل خارجی ديگری هم نمیشناسم که تقصيرات را به گردن بگيرد.
يک سرهنگ سابق ارتش شاهنشاهی که الآن نزديک سی سال است در لندن تعمير شوفاژ میکند، شخصيتی جالب، احترامبرانگيز و حتی دوستداشتنی است، اما لازم نمیدانم تئوریهای تخيلی او را دربارهی «توطئههای هفت خواهران» جدی بگيرم؛ با همين استدلال، خودم را قانع کردهام که لازم نيست تشکر خودم را از نکات فنی که آقای درخشان به من ياد داده با لينک دادن به وبلاگاش بيان کنم. کسانی قبلتر از اين چنين تصميمی گرفته بودند: کلاغ سياه بر سرِ يک اتهام بیپروای ديگر تصميم گرفت که لينک آقای درخشان را بردارد.
آقای درخشان ممکن است همانطور که سيما خانم در فرنگوپوليس میگويد، خيلی از وبلاگ سردبير «کمادعاتر و بهتر» باشد، اما به هر حال، ما در فضای مجازی با شخصيت سردبير روبرو هستيم: شخصيتی که به درستی قدرت و سرمايهی رسانهای خودش را در فضای اينترنت جدی میگيرد، اما توجه ندارد که هيچ سرمايهای پايانناپذير نيست. آقای درخشان، چهار سال پيش قرار بود تاجر اطلاعات باشد، اما تاجر عزيز ما اکنون مدتهاست که از مايه میخورد.
در مورد پدران بازنشسته که مینوشتم، اصلاً حسين درخشان که سابقاً «ابوالبلاگر» لقب گرفته بود به ذهنام نرسيد؛ اما او هم واقعاً مثال خوبی از مقام عظمای پدری است: بارها ديدهام که کسانی را با حذف از بلاگرولاش «تنبيه» میکند، کاملاً آگاه از اين که عدهی بسياری از بينندگان وبلاگاش تنها برای همان بلاگرول میآيند و چنين تنبيهی، با سقوط قابل توجه آمار بيننده، میتواند به خوبی نويسندهی يک وبلاگ کمخواننده را متوجه «عواقب جسارت به پدرخوانده» بکند.
شايد لازم باشد که ما وبلاگنويسهای کوچک خردهپا هم گاهی قدرت اندکمان را در مقابل پدرخوانده بيازماييم! به اين منظور، پيشنهاد میکنم هر وبلاگنويسی با «نادان و ابله» خواندن آقای اکبر گنجی و خانم شيرين عبادی مخالف است، لينک آقای درخشان را، لااقل برای مدتی، از وبلاگاش حذف کند. لازم نيست با افکار و راهکارهای پيشنهادی اين دو نفر موافق باشيم تا متوجه شويم چنين اهانتی به اين دو نفر روا نيست و مستوجب کمی تنبيه است. دو نفری که لااقل برای آرمان خودشان و بهروزی ملت ايران تلاش قابل توجهی کردهاند و حبس بلند مدت يا انفرادی کشيدهاند.
فراخوان: دوستانی که معتقديد خانم شيرين عبادی و آقای اکبر گنجی، شايستهی لقبهای «نادان» و «ابله» نيستند، يا فکر میکنيد که آقای پرزيدنت احمدینژاد را ايندو به قدرت نرساندهاند، در اعتراض به چنين اهانتی لطفاً لااقل برای يک هفته لينک وبلاگِ پرخوانندهی «سردبير: خودم» را از وبلاگتان برداريد و آن را تحريم کنيد؛ شايد نويسندهی اين وبلاگ متوجه شود اعتبار رسانهایاش برای اهانت کافی نيست.
لينکهای مربوط:
- فرنگوپوليس: درخشان خيلی کمادعاتر و بهتر از وبلاگش است.
- گردباد: طغيان روح آريايی حسين درخشان، و کامنت من پای همين مطلب. نوشتهای خندهدار و ظاهراً از سر تمسخر، که آقای درخشان آن را جدی گرفت.
- چهار بند نوشته و شش غلط در املا و انشا، نشاندهندهی ميزان اهميتی که خود حسين درخشان برای «سردبير خودم» قائل است (غلطها را خودم در کامنتی گرفتهام!)
- نوشتهی سردبير دربارهی کورش عليانی، بر مبنای يک اشتباه صد در صد در درک عربی. پاسخ آقای عليانی میگويد که نبايد به نزاع با سردبير داخل شد؛ اما مشخص است که من با نوشتن اين مطلب، با آقای عليانی در اين مورد مخالفام.
- سيناديلی: برداشتاش از آقای درخشان از زمين تا آسمان فرق کرده، وقتی او را در مالزی ديده.
- کلاغ سياه: حذف لينک سردبير، با توجه به اين که فرصت زيادی برای لذت بردن از زندگی در اختيار نيست!
- پدرانِ بازنشسته: میتوانيد اين نوشتهی سه روز پيش من را با قرار دادن آقای درخشان به جای «سلطان علی» و علی دايی بخوانيد.
19 comments:
تحريم ات خنده دار و بي فايده است. از خيرش بگذر.
----
از تمام اين ها که بگذريم رييس جمهور احمدي نژاد با آرا مستقيم مردم به قدرت رسيد.
سلام دوست عزیز
به نظر من بیش و پیش از تحریم حسین درخشان،باید مواجهه ای منتقدانه با خودمان داشته باشیم.حسین درخشان همانی هست که هست،این برخی دوستان بلاگر بودند و هستند که آشنایی فنی درخشان را به حوزه های دیگری چون فهم سیاسی یا اجتماعی و ...وی تعمیم و تسری دادند و از وی چیزی ساختند که بعدش هم به همان سیاق به رد وی پرداختند و می پردازند.من در طی حضور چهار سال و خورده ای ام در وبلاگستان نه خواننده وی بوده ام و نه لینک به وی داده ام.چرا که در آشنایی اولیه ام دنیای خودم را با وی سازگار ندیدم.اکنون هم علت مبالغه گاه و بیگاه برخی دوستان بلاگر در مورد درخشان را متوجه نمی شوم.امیدوارم متوجه منظور من بشوید.
پدرجان الکسا به کل دومین یارو نگاه میکند که شامل وبلاگ انگلیسی هم هست. شما لطف کنید تحلیل الکی نکنید، حرف سرراست بزنید. سپاس.
khastam dar mored in neveshte va neveshte ye 2 ta ghabli comment benvisam, inghadr toolanishod ke inja neveshtam:
http://naghshidigar.blogspot.com/2006/07/blog-post_24.html
محمد عزيز،
برايت پاسخی در يک پست جديد نوشتم؛ اگرچه مشخص نکردهای چرا فکر میکنی کارم خندهدار و بیفايده است؛ که مجبور شدهام به حدسيات خودم در اين باره اکتفا کنم.
نیلبک عزيز،
حسين درخشان قابل توجه است و نمیشود به او توجه نکرد. در دنيای خارجی، خواه ناخواه نمايندهی وبلاگهای فارسی و پدرخواندهی آنها به شمار میآيد و با اين نام در همهجا مصاحبه میکند و نظر میدهد. هيچ مبالغهای در ديدن اين واقعيت وجود ندارد؛ اما همچنين بايد به سوءاستفادهی احتمالی از اين واقعيت هم توجه کرد.
دوستِ بینام
کاش با کامنتتان نشان میداديد که حرفِ سرراست چگونه میتوانست باشد؛ من که سرراستتر از اين بلد نبودم بنويسم.
به فرض که حرف شما درست باشد (که نيست) باز هم در نوشتهی من خدشهای ايجاد نمیکند، و تحليل مرا به مرتبهی «الکی» نمیرساند.
پاسپارتوی عزيز
پاسخ شما را در کامنت همان نوشته دادهام.
(سبکِ پاسخ به کامنتها از آشپزباشی اقتباس شدهاست! و البته تمامِ حقوق و امتياز اين سبک برای ايشان محفوظ است.)
حالا نکته این است این اخوی خودش از وبلاگش بهتر است، البته این در تحریم تو فرقی ایجاد نمی کند. در مورد شرایط تحریم، من با شق اول کاملا مخالفم، من آن دو را نادان و ابله می دانم، در مورد شق دوم هم باز مخالفم، تفکرات امثال ایشان احمدی نژاد را رئیس جمهور کرد. خب حالا چه کنیم؟
برداریم لینکش را؟
راستی با آن «نه به نام من» موافقم منتهی جزو شرایط نگذاشته بودی.
بالاخره برداریم؟
ميرزا جان،
اين فراخوان فقط وبلاگنويسهايی را مخاطب قرار داده که با ابله و نادان خواندن آن دو نفر موافق نيستند، و فکر کنم اگر فقط اين دوستان به آن پاسخ مثبت بدهند، اثر آن کاملاً برای آقای سردبير قابل درک باشد. وقتی شما به طور طبيعی مخاطب فراخوانِ من نيستيد، چه کاری است که در اين اعتراض شرکت کنيد؟ بگذاريد به وقتاش، وقتی که خودتان اعتراض داشتيد.
من معتقدم نباید این موجود را جدی گرفت . از اعتبار پیشرو بودن در زمینه های فنی هم بقدر کافی استفاده کرده .پرخواننده بودن هم دست کم تا جایی که می دانیم کتابهای فهیمه رحیمی در زبان فارسی به چاپ هفتاد م می رسد مطلقا اعتبار نیست .ضمن اینکه کله معلق زدن های این بشر همیشه برایش مخاطبانی جور خواهد کرد که چندان مهم نخواهد بود.همانطور که مخاطبان یک سیرک از تعداد مخاطبان یک تراژدی سوفوکلی بیشتر است. اما فرق است میان پر بیننده بودن و تاثیر گذاری ...این پربیننده بودن شاید بتواند برای وبلاگ درخشان اسپانسر مالی فراهم کند اما اعتبار و تاثیرگذاری خیر .
در مورد تلقی رسانه های غیر ایرانی هم به نظرم لازم نیست آن را جدی بگیریم و نگرانش باشیم . واقعیت این است که آنها چندان هم ماجرا را جدی نمی گیرند . یکی دو نفر را که می شناسند همیشه مخاطب مصاحبه هایشان هستند که یک جوری فضا را پر کنند و پولش را بگیرند . این رسانه ها مطلقا در فضای روشنفکری بی تاثیرند .عموم مردم هم که اصلا نمی دانند ایران کجا است.درخشان با این کار هم نهایتا می تواند برای شخص خودش درامد کسب کند که ما نباید بخیل باشیم . هر کس یک جوری باید خرج خودش را در بیاورد . این یکی هم از نادانی و بی تفاوتی خارجیها به مسائل غیر هسته ای ایران استفاده می کند .
بهرصورت من گمان می کنم لینک حسین درخشان را بعد از یک هفته هم به وبلاگتان برنگردانید . چون چیز بدردبخوری تویش پیدا نمی شود . به عبارتی نه برای تنبیه که برای بی خاصیت بودن لینک وبلاگش را حذف کنید .لینک او در وبلاگهایی که سرشان به تنشان می ارزد (هر چند از او بسیار کم خواننده تر باشند)اعتبار برایش کسب می کند . فحش دادن او به گنجی هم تف سربالاست . هرچند صورت این پسر سی ساله خیس تر از این حرفهاست که متوجه سقوط تف اش بشود
هر قلمی که رعایت ادب و نزاکت را نکند، ارزش خواندن ندارد. تا دیر نشده لینک سیبیل طلا را هم بردارید! جسارتا
مرید بابا علی
مريد بابا علی عزيز،
سيبيل طلا ادعای چيزی ندارد و نمايندهی کسی جز خودش محسوب نمیشود، و در ضمن بسيار پيش میآيد که در کارهای بینزاکتی و بیادبی او نکات درخشان و ادبی ديده شود. در نتيجه نمیتوانم با شما موافق باشم؛ قلم با رعايت ادب و نزاکت در روزنامه زياد است اما ظاهراً فضای وبلاگها کمی متفاوت است و طبيعتاً وبلاگ خواندنی هم با روزنامهی خواندنی فرق میکند.
به مرید باباعلی : فکر کنم در جواب یکی از پستهای آقای جامی ( نویسنده وبلاگ سیبستان) که نثر سیبیل طلا را افتضاح خوانده بود که نوشتم نوشته های او یکی از شاعرانه ترین نثرهایی است که در فضای مجازی دیده ام . این اعتقاد شخصی من است هرچند .برای آن توجیه هایی هم دارم . اما در این کامنت فرضتی برای بیانش نیست. و از طرفی در انتقاد شما از سیبیل طلا جنبه ی زیبایی شناسانه مطرح نبود. بنابراین در جواب شما و اتهامی که به سیبیل طلا وارد می کنید (بی ادبی)می خواهم مفهومی کلی تر را بعنوان معیار سنجش یک نوشته مطرح کنم و آن اخلاق است . از نظر من آنچه در یک متن محکوم کردنی است و آن متنی که در هر شرایطی لیاقت خوانده ندارد یک متن بی اخلاق است . در دفاع از سبییل طلا ا می خواهم بگویم او اخلاق نوشتن را تاجایی که من دیده ام رعابت می کند . اخلاق نوشتن از نظر من یعنی رعایت کردن حرمت انسان . مرزی که برای حذف یک نوشته وجود دارد همین است . به این ترتیب اگر کسی جنتلمن وار بگوید . "ای آقای محترم سیاه پوست که سعی می کنی مثل انسان رفتار کنی" اگرچه در آن از لغات عرفا رکیک استفاده نکرده محکوم است و باید نادید گرفته شود. اما اگر کسی در فضایی که متعلق به شخص او است و عموم مردم ( بخصوص کسانی که شنیدن بعضی کلمات برایشان آزاردهنده است ) می توانند به سادگی واردش نشوند از کلماتی که عرفا رکیک محسوب می شود استفاده کند مشمول حکم اخلاقی ما واقع نمی شود و صرفا می توان بر آن خرده ی زیبایی شناسانه گرفت که البته به نظر من نوشته های وبلاگ کذایی از این نظر هم واجد ارزشند...
که اگر قرار باشد تا ما در متنی با کلمه ای عرفا مستهجن روبرو شدیم بر آن قلم بکشیم باید بر مقدار قابل توجهی از ادبیات جهان (از جمله بخشهایی از مثنوی مولانا) قلم بکشیم
Dear Amin-
I think taking off hoder from your list is a fine idea, but writing a whole post on it is giving hoder exactly what he wants. I really think the poor man has a sort of attention-seeking disorder, and the best thing to do, as kourosh aliani seems to suggest, is to just ignore him.
He calls Ganji "een nadan"; he says disgusting and insensitive things not even a day after Akbar Mohammadi died; on the first days of Israel's murderous assaults on lebanon he said something like "yea too bad about lebanon but all of my goals are to reconcile iran and israel right". All of these things betray both a delusion of grandeur and an attempt to get attention, and feeding that need for attention only encourages him.
He calls Hossein Shariatmadari like this:
حسین شریعتمداری که آن همه در مسایل سیاسی داخلی باتجربه و منطقی است
!!!!!!!!!!
and Shirin Ebadi is Ablah and Nadan !!!!!!!!!
az farmaieshate Hoder !
Like it or not, Shirin Ebadi is a national symbol and the main figure in Iranian women's movement.
Insulting her is insulting Iranian nation.
hoder is an islamic regime lover
man movafegham. linkesham vase hamishe barmidaram. elate inke gozashtam in bood ke 4 sal pish az ghalebe ieshon estefadeh kardam.
Niki,
How do you conclude Hoder has attention-seeking disorder? Just because he has called Ganji "Nadaan" and he doesn't have much sympathy for Hezbollah?
What was the "disgusting" think he said on Akbar Mohammadi other than asking the judiciary to explain about this death and prevent the neo-cons to make a martyr of the poor man? I thought you had the same position about the new-cons. What's wrong with saying that Mohammadi was guilty for helping the student riots? Do you believe they're all innocent and the "regime" of Iran is a blood-thirsty entity which has to be toppled by Regime Change?
Hoder has clear arguments why he calls Ganji or Ebadi Nadaan. Instead of answering to those accusations, you've used a psychological analysis of his motives. Is this the critical thinking they've taght you in school?
And since when you've become a psychiatrist?
من با اين حرف نادان كه به گنجي گفت مشكل دارم ، از ديد هر كس اين نحوه بيان تبختر كامل محسوب ميشه
به خودش مربوطه كه چرا اينطوري حرف ميزنه
ولي به نظر من علت كم شدن بيننده هاش اينه كه كمتر به روز ميكنه و كمتر از اون نيوز گروپش كار ميكنه
با عرض ادب احترام خدمت جنابعالي
توهين كردن به مبارزي مانند آقاي گنجي يا خانم عبادي بسيار كار ژستي هست كه حكومت ايران اين كار را ميكرد و شما هم
داريد همان كار را مي كنيد
آيا نبايد نسبت به صداقت شما شك كرد كسي كه براي خانم نماينه جمهوري اسلامي در سازمان ملل وب لاگ درست مي كنه يا در بهبوهه انتخابات سر از تهران در مي اوره بيخود نيست امريكائي ها نسبت به شما مشكوك هستند.
به نظر اينجانب شما هم همانند اگثر اصلاح طلبان حكومتي مي خواهيد به هر طريق ممكن حكومت حفظ بشود.
همانطور كه مستحضر هستيد اكثريت مردم انتخابات را تحريم كردن حال شما قضاوت كنيد ايا اكثريت احمق هستند يا شما.
انتخاباتي كه اصلا سازو كار دمكراتيك ندارد چطور در همچنين انتخاباتي بايد شركت كرد.
به عقيده من اقاي احمدي نژاد يكي از بهترين ريئس جمهوري هست تا حالا در ايران بوده زيرا تمام لايه هاي زيرين جامعه را به سطح جامعه اورده.
همان دولت پنهاني كه شما اصلاح طلبان مدعي وجود ان بودايد حالا سر كارند و ماهيت حكومت اسلامي براي همه روشن شده.
در نزد اقايان جمهوري اصلا معنا ندارد.اميد وارم شما هم آدم بشيد.
مهرداد از تهران
ارسال یک نظر