برای ديدن نمونههای تر و تازه از اين تفرعن، کافی است توضيح آقای دکتر آرامش دوستدار را که برای رفع سوءتفاهم احتمالی نوشتهاند، و نوشتهی آقای دکتر سعيد حنايی کاشانی را که برای تاراندن مگس نوشتهاند بخوانيد.
برای نوشتهی دکتر دوستدار، ابراهيم نبوی نقيضه (parody)ی خوشمزهای نوشتهاست که عمدهی خودشيفتگی نهان در متن را آشکار میکند. اما برای دکتر حنايی کاشانی تنها اين پرسش میماند که: «حکيما، تو خود چرا نگذاشتی و نگذشتی؟» و البته اميدوارم اين جسارت سبب نشود که عنکبوت حقير را با مگس اشتباه گيرند و سعی در تاراندناش کنند؛ که به تاری خوش است و چون حضرتاش، شمشير در نيام منتظر حريف بزرگی که در دام بيفتد نيست.
پینوشت: میدانم که سخن من فعلاً يک ادعا است و اين دو متن را بايد حلاجی کرد تا خودشيفتگی آزاردهنده و متواضعنما، بقايای فرهنگ عرفانی متفرعن در آنها نشان دادهشود؛ اما مدتی است حوصلهام از تلاش برای «خيلی منطقی» بودن نوشتههای اينجا سر رفته (و در واقع، يکی از دلايلی که نوشتن را برايم دشوار میکند شايد همين باشد) ديدم شايد اين يکبار به جايی برنخورد اگر قضاوتی حسی را بدون حلاجی منطقی بنويسم.
[1] ظاهراً لقب افتخارآميز «مؤمن کافردماغ» اولين بار از سوی اقبال لاهوری به نيچه اعطا شدهاست. در اين نوشته تحليلِِ پشتکواروی غريبِ عرفانیِ نيچه را در روايت ساحت جلالی حضرت حق ببينيد، در ضمنِ تحليلِ آثارِ آخرالزمانیِ استاد علی معلم دامغانی. به خصوص اين بند:
... چنانکه نيچه در چنين گفت زردشت در معرفی ابرانسانش میگويد که ابر انسان به زمين معتقد است. توصيه میکند که خدا مرده است و انسان بايد به زمين معتقد باشد و مدينهی فاضلهاش را میبايست در زمين بسازد. آن شاعر خستهجان و آن مؤمن کافر دماغ تا اينجا آگاه است که تقديری ديگر برای عالم رقم خوردهاست و بشر به گردنهای خطرناکتر از تمام دورههايی که تا پيش از اين در تاريخش ديده است رسيدهاست و از اين رو است که پس از تأليف کتاب "چنين گفت زردشت" که بحق يکی از فصيحترين روايتهای آخرالزمانی در ساحت جلالی حضرت حق است به زعم انديشهی خستهجان خود میخواهد اخلاقی ديگر را پس از بر هم زدن بنيانهای اخلاقی ميراث گذشته در کتاب فراسوی نيک بد پی افکند...
2 comments:
سلام. خوشحالم که حوصلهات از تلاش برای خیلی منطقی بودن سررفته است. شاید یک کمی به «دیوانه چو دیوانه ببیند» مربوط باشد. گاهی موقعها لازم نیست چیزی را حلاجی کرد. میشود فقط توجه دیگران را به آن جلب کرد.
در این مسیر نابغه ی بزرگ و داننده ی همه ی امور "حسین درخشان " را از یاد نبرید . البته خیلی گل درشت تر از اینها است و بیشتر به درد خنده می خورد
ایشان می فرماید :
"ولی پیگیری صلح بین دو ملت ایران و اسراییل از مهمترین پروژههای من است که آرام آرام رویش کار میکنم و ربطی به مسالهی اسراییل با فلسطین یا دنیای عرب ندارد. همانطور که دعوای ایران با امارات ربطی به رابطهاش با ترکیه ندارد.
"
ارسال یک نظر