تمام شد. ترس مردم ریخت.
جمهوریِ اسلامی ایران آمیزهی غریبی از عشق و ترس بود. از خیلِ عاشقان کم شد و به ترسخوردگان افزوده. «میکشند آقا. رحم نمیکنند». آن ترس امروز ریخت.
وقتی که هیچ کس مطمئن نبود و تا آخرین لحظه «شجاعان» اصلاحطلب سعی میکردند موسوی را از تظاهراتاش منصرف کنند. تا دقیقهی آخر اخبارِ ضد و نقیض میامد که تظاهرات به آینده موکول شده و سپاه حکمِ تیر دارد.
از این به بعد بازیهای مختلفی جلوی روی آقای خامنهای هست. میتواند از فردا شدیدترین سرکوب را در پیش بگیرد یا تسلیمِ مقاومتِ کسانی بشود که عمری ترسخورده و نگران نگاهشان داشته بود، اما حالا دیگر نمیترسند.
مهمترین پشتوانهی حکومتِ اقلیتِ صالحان بر اکثریت لایعقلِ مفسد، قویترین سلاحِ حکومتِ اسلامی، یعنی ترسِ اکثریت، در دو ساعت دود شد و به هوا رفت.
میرحسین موسوی پیش از آن که حتی رئیسجمهور شود، با یاریِ بخت و از حماقتِ حریف، به دستِ مردم به یکی ازدستنیافتنیترین وعدههای آرمانیِ انتخاباتیاش، یعنی «آزادی از ترس» عمل کرد. سپاسگزار باید باشیم که خاتمی نبود که نامهای به فردا بنویسد و «در مقابلِ نظامی که به آن معتقد است» کوتاه بیاید.
اما آیا آن عشق هم تمام شده؟
دورنمای امید پیداست اما باید پرتگاهِ الجزایری شدن و پاکستانی شدنِ اوضاع را هم ببینیم. بنیادگرایی جنبشی نیست که فقط با از بین رفتنِ ترس اکثریت نابود شود. باید به اقلیت هم نشان داد که معشوق و مرادشان را اشتباه شناختهاند. این، متأسفانه کار آسانی نخواهد بود.
تأسفبار آن است که هر چه در این مرحله حکومت ترس آسانتر فرو بپاشد حکومتِ عشق مستحکمتر میشود. کتک خوردنِ آدمهای بیدفاع و وحشیگری بیدلیل و بیتدبیریِ معشوق و به بحران کشاندنِ وضع کشور را مریدان هم میبینند و «مسألهدار» میشوند. اما الآن صدی نود دارند به «مظلومیتِ آقا» و «چاه و نخلستانهای درونِ بیت» فکر میکنند و برای ایشان روضه میخوانند و اشک میریزند. نماز جمعهی این هفته به امامت آقای خامنهای دیدنی خواهد بود.
بنیادگرایان در حالِ در دست داشتنِ قدرت ضعیف میشوند ولی وقتی قدرت را از دست میدهند حسِ «دشمنشناسی»شان جلایی تازه میخورد و ایدئولوژیشان قدرتی دوباره مییابد. پیشتر نوشتهام که نبرد با بنیادگرایی به اندازهی کشتی گرفتن با آنتئوس، اسطورهی یونانی که از زمین خوردن نیرو میگرفت سختتر است. اگر حکومتِ ترس تمام شد باید به فکرِ آن باشیم که نشان دهیم معشوق هم چقدر بیوجاهت است و به هر جزئی ز حسنِ او قصوری جدی است. البته اگر خدایناکرده سرکوب و خونریزی جدیتر از این در کار پیش بیاید این آینه را خودِ آقای خامنهای در برابرِ بیهنری و بیتدبیریاش نهاده است.
باور کنیم که هنوز عدهی زیادی تقلب در انتخابات را باور نکردهاند و برای شروع همین را ثابت کنیم. به آقای قدوسی در این پروژه کمک کنید. البته اگر خواستهی ابطال بیقید و شرطِ انتخابات و برگزاری مجدد آن پذیرفته نشود (که طبقِ نظرِ آقای گنجی غیرممکن است و پذیرشِ این شرط مثل مهرههای دومینو یکی یکی پایههای ولایتِ آقای خامنهای را سست میکند و به قولِ او الفی است که بعد از گفتناش ب و جیم خواهد آمد). با این حال گویا آقای موسوی در سخنانِ امروزش در جمعِ مردم گفته «مذاکره ای با شورای نگهبان در کار نیست، انتخابات را مجددا برگزار کنید».
پینوشت: گویا با تأسف فراوان حکومتِ ترس میخواهد تا آخرین جرعهی جامِ قدرت را حتی اگر خونآلود باشد بنوشد. آرش عاشورینیا خبر میدهد (به نقل از فرناز سیفی): «در پی راهپیمایی مسالمت آمیز و مدنی مردم از میدان انقلاب به سمت آزادی, پایگاه بسیج بالای میدان آزادی به سوی مردم آتش گشود. اسنادش هم موجود است. این خبر همین الان روی خط آسووشیتد پرس قرار گرفته: عکاس خبرگزاری آسوشیتد پرس دیده که نیروهای لباس شخصی دست کم یکی از تظاهرکنندگان را کشته است.»
5 comments:
مردم در اکباتان با شنیدن خبر کشته شدن یک نفرتوسط بسیج بیرون ریخته اند و در حال شعار دادن و راهپیمایی هستند
شعارمردم اکنون تغییر کرده و شعار می دهند می کشم می کشم آنکه برادرم کشت.
از تعداد مجروحان تیراندازی امروز خبری دردست نیست اما تعدادی از مردم بر اثر تیراندازی بسیجیان زخمی شده و به بیمارستان منتقل شده اند
شایع شده است که در حمله دشب به کوی دانشگاه 5 نفر کشته شده اند این خبر تایید نشده
ارسال یک نظر