یکشنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۸۸

چه باید کرد؟



طرفِ مقابلِ ما فکر می‌کند ما سرسپرده‌ایم و وقتی سرانِ ما را (در پیش و پشتِ پرده) دستگیر کنند قضیه جمع خواهد شد. این اشتباهی است که چون خودشان را محورِ شناختِ همه چیز و همه کس کرده‌اند مرتکب می‌شوند؛ به اصطلاح قیاس به نفس می‌فرمایند. وگرنه آشکار است که ما بی‌شماریم و مرکز نداریم. هر کس در جریانِ این وقایع بود می‌دید که اعتراضات از جایی اعلام نمی‌شود و ولایت میرحسین یا کروبی نیست. بین عده‌ی زیادی پیشنهاد می‌شود، به بحث گذاشته می‌شود و در نهایت هر کس مختار است که آن را بپذیرد یا نپذیرد؛ و آقایان کروبی و موسوی هم دنباله‌روِ این تصمیمِ جمعی هستند. فصل‌الخطابی در کار نیست. البته در این جمعِ خودمختار ضعف‌هایی هست ولی قوتِ آن هم این است که سرکوبِ آن به این آسانی و با دستگیری صد و دویست نفر انجام نخواهد شد.

در این نوشته هم خواهم کوشید پیشنهادهایی مطرح کنم تا به بحث بین فعالانِ این جنبشِ اعتراضی گذاشته شود.

باور

ما کسانی هستیم که به هر دلیل باور کرده‌ایم که نتایجِ انتخابات ریاست جمهوریِ خرداد 1388 با عددسازی، تقلب، و استفاده‌ی نامشروع و ناعادلانه از همه‌ی ابزارهای قدرتِ تبلیغی، مالی و نظامی، که متعلق به عمومِ ملت است به دست آمده است.

این باور بیش از آن که بر شواهدی متکی باشد که اغلب از ما دریغ شده، بر بی‌اعتمادیِ به‌حقِ ما به این رئیس جمهور و حامیان‌اش اتکا دارد. این بی‌اعتمادی با به نمایش در آمدنِ دروغ‌گویی‌های علنی رئیس‌جمهور در مناظراتِ انتخاباتی افزایش یافت و با سرکوبِ اعتراضات و قطعِ اطلاع‌رسانی پس از انتخابات به بی‌اعتمادیِ مطلق نزدیک شد.

ما باور داریم که وظیفه‌ی مردم باور کردنِ و اعتقاد داشتن به حکومت نیست بلکه حکومت موظف است که اعتمادِ مردم را به هر زحمت و مرارتِ ممکن جلب کند. با این حال حکومت گمان می‌کند با دروغ‌گویی، تبلیغاتِ مداوم از بوق‌های اطلاع‌رسانی، نسبت دادنِ اعتراضاتِ واقعی و درونی ملت به اغتشاش‌گری و هدایتِ بیگانگان می‌تواند این اعتماد را با فریبِ مردم کسب کند و یا لااقل مردم را به حریفِ خود نیز بی‌اعتماد کند.

هدف

در این مقطع هدفِ جنبش که توسطِ آقایان موسوی و کروبی اعلام شده ابطالِ انتخابات و برگزاریِ مجددِ آن با نظارتِ نمایندگانِ نامزدها و نهادهای بی‌طرف است. ارجاعِ مسأله به شورای نگهبان و پذیرفتنِ داوریِ این نهادِ کاملاً جانب‌دار، که توسط مقام رهبری پیشنهاد شده، و یا حتی تشکیلِ کمیته‌ی بی‌طرفِ حقیقت‌یاب و بررسی حوادث توسط آن، که آقای خاتمی آن را پیشنهاد کرده، موضوعیت ندارد و هدفِ این جنبش نیست. نمی‌توان با منحرف کردنِ جنبش از اهداف، تقلیلِ انتظارات و کوتاه آمدن راه و روش گذشته را ادامه داد، راه و روشی که همواره به نفعِ حکومت و به ضرر مردمِ معترض تمام شده است. این زمانه‌ی دیگری است.

روشن است که این هدفِ مقطعی زمانِ کارایی مشخصی دارد (پیشنهاد من حداکثر تا پایانِ تیرماه است) و در صورتی که به آن هم‌چنان بی‌اعتنایی شود و خواسته شود که به اهدافِ دیگر تقلیل یافته و یا با زور سرکوب شود، باید به دنبالِ هدفِ دیگری بود.

هدفِ پیشنهادیِ من برای مراحلِ بعدی، درخواستِ استعفای رهبر و رئیس‌جمهور است.

هدف‌های بلندمدت ممکن است برای افرادِ متفاوت درونِ جنبش مختلف باشد اما این نباید از هم‌دلی فعلیِ ما کم کند. تنها کسانی را از این جنبش نمی‌دانیم که سابقه‌ی جنایت و خشونت و دیکتاتوری دارند و به آن تشویق می‌کنند.

روش

اساسی‌ترین نکته در موردِ روشِ جنبش، تأکیدِ آن بر عدمِ خشونت و رفتارِ مسالمت‌آمیز است. پرهیز از خشونت، حتی در صورتِ خشونتِ طرفِ مقابل، باعثِ سلبِ مشروعیت بیشتر از او و ایجادِ تردید و سست شدنِ نیروی سرکوب در ادامه‌ی کار خواهد شد. جنبش‌های بدونِ خشونت در همه جای دنیا پیروز بوده‌اند و مهم‌تر از آن در حفظِ تعادلِ جامعه پس از پیروزیِ جنبش موفق مانده‌اند؛ چیزی که انقلاب‌های خونین هرگز در آن توفیق نداشته‌اند.

پرهیز از خشونت یعنی پرهیز از کشتن، صدمه زدن و آزارِ دیگر انسان‌ها و پرهیز از شکستن، سوزاندن و تخریبِ اموالِ آن‌ها. حتی سوزاندنِ پایگاه‌های بسیج و یا تخریبِ ابزارهای دیگرِ سرکوب هم نه چندان مؤثر است و نه نیروی سرکوب‌گر را تشویق می‌کند که به ما بپیوندد؛ در حالی که با نشان دادنِ عدمِ خشونت حتی در صورتِ خشونتِ طرف مقابل او را از نظرِ اخلاقی و انسانی خلع سلاح کرده‌ایم.

سخت‌ترین کار در این موقعیت مهارِ خشم است. خشم از بی‌عدالتی و فریب‌کاری و خشونتِ طرفِ مقابل طبیعی است، اما باید بتوانیم آن را مهار کنیم و نگذاریم به خشونت تبدیل شود. خشم را نباید تقدیس کرد و به آن ارزش داد، نتیجه‌ی طبیعیِ تقدیسِ خشم خون‌ریزیِ بیش‌تر، و به خصوص بعد از پیروزیِ جنبش، استحاله‌ی آن به یک حرکتِ خون‌خوار و انتقام‌جو است.

تا دیروز تظاهراتِ مسالمت‌آمیز با شعارهایی که اغلب رگه‌ای آشکار از طنز داشتند روشِ این جنبش بود. اکنون که به نظر می‌رسد با اعلامِ ممنوعیت و تهدیدِ علنیِ مقامِ رهبری این روش بیش از این امکانِ ادامه ندارد و یا بی‌دریغ به کشتارِ مردم می‌انجامد، باید به روش‌های دیگری اندیشید.

اعتصاب

روشی که الآن پیشنهاد شده و مورد بررسی است اعتصابِ عمومی است. اما بهتر است بخش‌هایی را به اعتصاب دعوت کنیم که به سرعت حکومت را فلج کند. اعتصابِ بازار یا آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها هیچ صدمه‌ای به حکومت نخواهد زد و بیشتر مردمِ عادی را متأثر خواهد کرد. به خصوص گروهی از مردم که سیاسی نیستند و در باور و هدفِ ما شریک نیستند با این وضع هم‌دل نخواهند بود و در آرزوی نظم و «روالِ عادی امور» به سوی طرفِ مقابل خواهند رفت. اعتصاب باید بخش‌های اصلیِ اقتصادی، تبلیغاتی و نظامی حکومت را هدف بگیرد که خوشبختانه از مردم به خوبی تفکیک شده است. اعتصابِ کارکنانِ استخراج نفت، اعتصابِ کارکنانِ صدا و سیما، خبرگزاری‌ها و روزنامه‌های حکومتی و پرهیز از خدمتِ سربازان و نظامیان، به خصوص کسانی که در میانِ نیروهای سرکوبِ داخلی هستند ولی باوری به سرکوب ندارند، باید مورد توجهِ جدی قرار گیرد.

طبیعی است که این روش‌ها باید به موقع و در واکنش به بازیِ حریف بازی شوند. برای مثال اعتصاب بهتر است بعد از اعلامِ نظرِ شورای نگهبان بر سالم بودنِ انتخابات انجام شود.

تأییدیه‌ی بی‌عدالتی و بی‌تدبیری

روشِ دیگر قانع کردنِ گروه‌های مرجعِ جامعه (دانشگاهیان، حوزویان و علما، هنرمندان و ورزشکاران) برای اعلامِ نظر است. به خصوص اگر هدف ابطالِ انتخابات از زمانِ مشخصِ خود بگذرد و نیاز به هدفِ جدید داشته باشیم، مثلِ تقاضای استعفای رئیس‌جمهور به دلیلِ دروغ‌گویی و تقاضای عزلِ ولی فقیه به دلیلِ سلبِ عدالت و تدبیر و به خشونت کشیدنِ اعتراضات. برای مثال باید بتوانیم نامه‌ای مبنی بر بی‌عدالتی و بی‌تدبیری مقام رهبری و سلبِ شرایط رهبری از ایشان از علمای بزرگ و موردِ اعتنا بگیریم.

فشارهای خارجی

حکومتِ ایران چنان در جهان منزوی است که مشکل بتوان بیش از این از خارج به آن فشار آورد. با این حال می‌توان به بعضی متحدانِ خارجی حکومت، از جمله حزب‌الله لبنان، نامه‌هایی نوشت و بی‌اعتباریِ این حاکمان را یادآوری کرد و همراهی با آنان را مسببِ محرومیت از حمایت‌های آتی ملتِ ایران دانست.

جذبِ دشمنان

می‌گویند گربه‌ی ترسیده را اگر در سه کنج گیر بیندازی و راهِ فرار نداشته باشد به رویت خواهد پرید و چنگ خواهد انداخت. بسیاری از مدیرانِ فعلیِ حکومت و همکارانِ رسانه‌ای و امنیتیِ آن نه از علاقه به حاکمان و سیستمِ تبعیض‌آمیزِ کنونی، بلکه از نگرانی از بی‌آیندگی خودشان در صورتِ زوالِ این سیستم با آن همکاری می‌کنند. با عدمِ خشونت و چشم‌اندازِ عفوِ عمومی در صورتِ پیروزیِ جنبش، جذبِ این افراد به جنبش یا لااقل خنثی کردنِ مقاومتِ آنان ممکن خواهد بود.

از سوی دیگر مریدانِ رهبریِ فعلی هستند که اعتقاد به نظرکردگی و تقدسِ ایشان و مؤید بودن‌شان به تأییداتِ الهی و امامِ زمانی دارند. این اعتقادات با به صحنه آمدنِ رهبر و بازی کردنِ نقشِ طبیعیِ خودشان و نشان دادنِ ضعف‌های طبیعی و مقابلِ مردم ایستادن و حمایت از دشمنانِ مردم به مرور کم‌رنگ خواهد شد.

چشم‌انداز

از بختِ خوش، حکومت در زمانی به رویاروییِ علنی با مردم معترض روی آورده که در یکی از ضعیف‌ترین موقعیت‌های خود قرار دارد. قیمتِ پایینِ نفت، خزانه‌ای خالی که اندوخته‌ی آن در چهار سالِ اخیر صرفِ خریدنِ رأی و محبوبیت برای آقای دکتر احمدی‌نژاد شده، روابطِ خارجی بسیار ضعیف و دوستانِ اندک و دشمنانِ فراوان در عرصه‌ی بین‌الملل برای این حکومت پشتوانه‌ای فراهم نمی‌کند. مقامِ رهبری با سلامتِ متزلزل و تصمیماتِ نادرست، و مدیرانِ دیگر اغلب بسیار ضعیف، سودجو و گریزان از فداکاری هستند و اگر منفعتِ شخصی‌شان نباشد طرفِ حکومت نخواهند ماند. حکومتی که حقانیت و مشروعیتِ آن در هفته‌ی اخیر بسیار آب رفته و بسیاری از دوستان و مریدان را رانده و متزلزل کرده است.

از این سو جنبش با جذبِ نیروهای جوان، باورمند و تحصیل‌کرده که آشناییِ کافی به سیاستِ داخلی دارند و از زورگویی و یکه‌سالاری در عرصه‌ی عمومی بیزارند و برای آینده‌ی خود می‌جنگند در قوی‌ترین موقعیتِ ممکن قرار دارد. این جنبش مشروعیت و حقانیتِ بدیل را عرضه می‌کند، مشروعیتی که ریشه در باورهای انقلابِ اسلامی، مشروطه‌طلبی و جمهوری‌خواهی دارد و هراسِ معنوی مردم را نیز بر نمی‌انگیزد. ترسِ جنبش از قدرتِ مادیِ حکومت ریخته و به تواناییِ اصیلِ خود باورمند شده است.

قدرت با اسلحه و اسلحه‌داران نیست. قدرت مالِ مردم است و در دستِ دیگران امانت؛ و هر وقت که اراده کنند آن را از هر کس پس خواهند گرفت. این درس تاریخ برای امیدواری کافی است.

8 comments:

ناشناس گفت...

نه رهبر، نه شورای نگهبان، نه مجریان انتخابات در ایران بیطرف نبودند و مردم دارند این همه قربانی می دهند.

ببینید این مسئله ابتدایی برگزاری درست انتخابات، که سال هاست حتی در بسیاری از کشورهای عقب مانده هم حل شده، در کشور ما این چنین به معضلی بزرگ تبدیل شده است.

حتمی ترین نتیجه این خون های ریخته شده، باید این باشد که این آقایان بگذارند در ایران انتخابات آزاد و سالم برگزار شود. و هر چه هم در مقابل ملت لجبازی بیشتری کنند، گور خود را زودتر می کنند.

این یعنی چه یه نفر به خودش اجازه بده بگه هر چی من می گم همونه و یه ملت را این چنین تحقیر کنه!

عمو اروند گفت...

ممنون از بحث جامعی که مطرح کرده‌ای. در بلاگ نیوز هم لینک شد تا بیشتر خوانده شود.

ناشناس گفت...

اعتراضات خاموش را فراموش نکنیم:
روی اسکناسها بنویسیم.شعارهایمان را روی پولهایی بنویسیم که میلیونها بار دست به دست می شوند
بگذارید تا مدتها در خاطره ها بماند:
رای من کجاست؟

ناشناس گفت...

اعتراضات خاموش را فراموش نکنیم:
روی اسکناسها بنویسیم.شعارهایمان را روی پولهایی بنویسیم که میلیونها بار دست به دست می شوند
بگذارید تا مدتها در خاطره ها بماند:
رای من کجاست؟

ناشناس گفت...

اعتراضات خاموش را فراموش نکنیم:
روی اسکناسها بنویسیم.شعارهایمان را روی پولهایی بنویسیم که میلیونها بار دست به دست می شوند
بگذارید تا مدتها در خاطره ها بماند:
رای من کجاست؟

ناشناس گفت...

اعتراضات خاموش را فراموش نکنیم:
روی اسکناسها بنویسیم.شعارهایمان را روی پولهایی بنویسیم که میلیونها بار دست به دست می شوند
بگذارید تا مدتها در خاطره ها بماند:
رای من کجاست؟

ناشناس گفت...

فرزندان رهبر

میثم، مصطفی، مرحو مجتهدی،مجتبی، محسن

http://shishehee.persiangig.com/image/moniri/Pesaran%20Rahbar.jpg

مجتبی is second from the right:

ناشناس گفت...

عکس فرزندان رهبر

ميثم، مصطفي، مرحو مجتهدي،مجتبي، محسن

http://shishehee.persiangig.com/image/moniri/Pesaran%20Rahbar.jpg

مجتبي is the second from the right:

بايگانی