نامهی سرگشادهی رئیس خبرگانِ رهبری به رهبر چه معنایی میتواند داشته باشد؟ با این تعبیر «از جنابعالی با توجه به مقام و مسئولیت و شخصیتتان انتظار است ...»
به قول پارسا صائبی این یک حرکت دو علامتی است که باید منتظر پاسخ جدی آن هم باشیم. ظاهراً در پروژهی منتظریِ دوم کردنِ هاشمی رفسنجانی اشتباهاتی رخ داده.
در قم عدهی زیادی پشتِ آقای خامنهای نیستند و دلِ خوشی از او ندارند. درونِ تکنوکراتهای حکومت به غیر از تازهازلباسدرآمدگان هم کسی را برای خود نگذاشته. میمانند مریدانِ جوان و سپاه.
آقای خامنهای به سمتِ سپاه برود (یا در واقع نظامی کردنِ حکومت را کامل کند) خودش هم بهتر است لباسِ روحانیت را در بیاورد و لباس نظامی بپوشد.
تحلیل سردستی
هاشمی رفسنجانی از دورِ دومِ ریاست جمهوریاش (سالهای 72 تا 76) پس از رئیسجمهور شدن با آرای شکننده، دریافت که آقای خامنهای حوزهی فرهنگ، سیاست خارجی و داخلی و اطلاعات را در اختیار خود میخواهد و تنها مجالی برای کارِ اقتصادی برای رئیس جمهور قائل است. نظریاتِ آقای خامنهای دربارهی گشایشهای اندک فرهنگی و شبیخونِ فرهنگی خواندن رشدِ رسانههای عمومی و نظرات خارج از گفتمان انقلابی؛ نظر مصرانهی او دربارهی اعمال نظارت استصوابی، استفاده از «تک تیرانداز» در روزنامهی کیهان و استفاده از وزارت اطلاعات همچون مشتِ آهنینِ نظام و نه چشمِ آن در نهایت کار را به جایی رساند که برای اقتصاد هم راهی نماند. آقای خامنهای در سالِ 75 در جمع سپاهیان بحثِ معروفِ «عوام و خواص» و «اشرافیت» را با شبیهسازی به تاریخِ صدر اسلام و تحتِ عنوانِ «عبرتهای عاشورا» فرموله کرد. برای کسی جای شک نمیماند که هاشمی در موقعیتِ شکنندهای قرار گرفته. همان وقت در سخنرانی هاشمی رفسنجانی در مرقد امام به سوی او شلیک شد.
پس از دوم خرداد 76 و پایان ریاست جمهوری، با آن که هاشمی به ریاستِ مجمعِ تشخیص مصلحت منصوب شد اما همواره به دنبال یک موقعیتِ انتخابی بود. در اولین فرصت (انتخاباتِ مجلس 78) شرکت کرد و انتخاب نشد اما زخمخوردگیاش از افشاگریهای اصلاحطلبان که قتلهای زنجیرهای و فضای بستهی سیاسی دوران ریاست جمهوریاش را به نقد کشیده بودند، او را در موقعیت متحد طبیعیِ آقای خامنهای قرار داد.
شرکت در انتخاباتِ ریاست جمهوریِ سال 84 هیچ معنایی جز تلاشی دوباره برای دست یافتن به یک منصبِ انتخابی دیگر نداشت. آقای هاشمی از امام خمینی نقل کرد که گفته تا وقتی او و خامنهای با هم هستند نگرانی از آیندهی انقلاب ندارد. خود این نقلِ قول نشان میداد که وقتِ تسویه حساب با او رسیده است. اکنون هم، در این نامهی سرگشاده اشاره میکند که از پنج سالِ پیش دندان سر جگر داشته؛ پس برخوردها پیش از ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد شروع شده است.
آقای رفسنجانی پس از شکست در آن انتخابات چنان بیقدرت شده بود که جز مماشات با احمدینژاد کاری نمیتوانست بکند. اما موقعیت یافتن در مجلسِ خبرگان بالاخره جایگاهی را که از سال 76 نیافته بود به او داده است.
قابل تصور نیست که حملهی احمدینژاد به هاشمی رفسنجانی بیهماهنگی با آقای خامنهای انجام شده باشد. سردبیر کیهان این حمله را بغضِ فرو خوردهی مقام عظمای ولایت مینامد.
ادامهی این بازی دیدنی است.
0 comments:
ارسال یک نظر