اگر با تقريب نادقيقي جريان اصلاح طلب را «نئو خط امامي» بناميم، بايد جريان تحريمي را هم «نئو ضدانقلاب» ناميد. همانقدر كه بزرگان اصلاح طلب بر تجربه دهه اول انقلاب تكيه ميكنند و به گفتارهاي رهبر فقيد انقلاب ارجاع دارند و ريشه هويتي خود را در آن خاستگاه ميجويند، جريان تحريمي نيز (با همه تكثر دروني خود) هويت متأخر تاريخي خود را در تجربه سالهاي ابتداي انقلاب و منازعات دهه شصت جستجو ميكند.
و البته بعدها با هجوم نظرات مخالف و ايرادهای بیشماری که بر اين دستهبندی وارد آمد، نوشت: «داشتم مثل آدم با صداي بلند فكر ميكردم. اينها آمدند يك سوزن فرو كردند به اين بادكنك خيالي كه بالاي سرم درست شده بود، مثل كارتونها!!»
حامد قدوسی مقالهای قابل تأمل دربارهی ضرورت گردش به راست در جوامع در حال توسعه نوشته است، مشکل به نظر من آنجاست که دوقطبی «راست/چپ» را تا حدودی به دوقطبیهای «تکنوکرات/روشنفکر» و حتی «ساختن/نقد» گسترش دادهاست. آقای قدوسی هم برای جريان «راست» ريشهی تاريخی میيابد:
مردان و زنانی که سختی چنين رفتاری [«تن دادن به واقعيت ها» و «نزديکی به قدرت در عين حفظ زبان انتقادی»] را به تن خريدهاند بيشترين تاثير را در زندگی ما داشتهاند. از اميرکبير بگيريد تا علیاکبر داور که در همکاری با رضا شاه نظام نوين دادگستری را پايهريزی میکند تا امثال ابتهاج و عالیخانی و مجتهدی که مردان اجرايی محمدرضا شاه بودند و افرادی چون کرباسچی و مسعود نيلی و بيژن زنگنه در دوره جمهوری اسلامی. يک وجه مشترک اين آدمها اين است که احتمالاً از روشنفکران زمان خود به اندازه کافی فحشهای آشکار و پنهان شنيدهاند ضمن اين که از طرف نظام قدرت هم تنبيه شدهاند. دوست دارم بدانم در کل تاريخ صد ساله ما کار کدام روشنفکری به اندازه کار امثال داور در زندگی ما تاثيربخش بوده است؟
دوقطبیها وجود دارند و انکار آنها امکانپذير نيست. سوآل اين است که تا چه اندازه میتوان اين دوقطبیها را گسترش داد؟ يکی از سرگرمیهای دوران دبيرستان من شنيدن کُرکُریهای چند نفر طرفدار آبی و قرمز بود: «آسمون بالای سر، سرور همه آبيه» «خونی که توی رگاته قرمزه» و مشابه اين شعارها که برايم مفرح و خندهدار بود و از ذوق و تخيلی که در ساختن و پرداختن اين شعارها نهفته بود لذت میبردم، اما گويا برای آنها که اين شعارها را میدادند اين گونه ادعاها کاملاً واقعی و اصيل بودند و از دلايل حقانيتشان به شمار میآمدند.
دوقطبیهای اينگونه به کار ساختن هويت میآيند، اما شايد بهتر باشد که همهی هويت نباشند. جنبهی انسانی دادن به يک سر دو قطبی ناگزير به شيطانی کردن سر ديگر میانجامد. در اين حالت تاريخی کردن نزاع بين قطبها معمولاً تلاشی است برای پيوستن آن به نبرد تاريخی حق عليه باطل.
به علاوه در زمانهای که هويتهای جهانشمول و خالص وجود ندارند و اغلب افراد سبدی از گزينههای مختلف را انتخاب میکنند، معمولاً نام گذاشتن روی يک نوع سبد خاص و دوقطبی کردن ماجرا چندان به قوهی شناسايی ما کمک نمیکند: مثلاً نامگذاری سبدی از عقايد به نام راست، لزوماً يک قطب مخالف به نام چپ نخواهد داشت؛ يا هر کس که در سبد انديشههايش اعتقاد به بيهودگی شرکت در انتخابات رياست جمهوری را گنجاند، لزوماً دارای چندين و چند عقيدهی ديگر نمیشود که بتوان آنها را به عنوان «نئوضدانقلاب» دستهبندی کرد.
چند توصيهی عملی (تکنوکراتی!) برای مواجهه با گسترش دوقطبیها:
- هيچگاه به تعريفی که يک سر دوقطبی از سر ديگر میدهد اعتماد نکنيد. معمولاً همهی خوبها و رفقا در جبههی خودیاند. مثال: الپر نيکآهنگ را تحريمی نمیداند و حامد قدوسی، مصطفی ملکيان را روشنفکر به حساب نمیآورد.
- هر جا ديديد دوقطبی تاريخی میشود و قضيه شديداً ريشهدار شده و «بيخ» پيدا میکند، احتياط کنيد: به دوقطبیِ ازلیِ اهورا/اهريمن نزديک میشويد.
- تحليلهايی که به جای يک نقطهی افتراق مشخص بين دو قطب، فهرستی از مزايا را به يک طرف يا فهرستی از معايب را به طرف ديگر نسبت میدهند، بيشتر کرکریخوانی هستند تا تحليل.
7 comments:
امین عزیز ممنون از نقد زیبا و خواندنی ات. برای من که آموزنده بود. خواستم تشکر کرده باشم.
1-آقا دقت تحلیلهایتان خیلی بالاست.تو وبلاگستان من تا حالا به دقت مطالب شما به مطلبی برنخوردهام. موفق باشید
2- نقل قولها رو با چه فونتی مینویسید؟ تو کامپیوتر من خوانده نمیشوند.
بسم الله
سلام
امین این هزارتو خیلی معرکه است!!
دو شماره اش را خواندم!
کاش قبل از این مرگ من هم می توانستم برای این شما ره اش بنویسم!
امين جان، اگر فرصت کردی خوشحال میشوم اين مطلب را دربارهی يکی از نوشتههايت بخوانی:
http://intranet.kanoon.net/mkianpour/weblog/archives/2006/04/uuoeuu_oeoe_oeo.html
با ظهور هضرت هخا و تاسيس امپراتوري نيكوي هاخامنشيان قتبي گري هم ازبين ميرود. بدورد بر نزاد نيكوي اريايي
بدون تعارف...بدون بزرگنمایی1-
وقتی اولین بار وبلاگ شما را خوندم (پست برگزیدهها) از کشف این وبلاگ شوکه شدم!
کاش پستهای برگزیدهتان را2- پی دی اف میکردید برای دانلود و مطالعه یکجا...
اگر این کاررانکنی مجبورم کل آرشیوت را بخوانم ...سخت است به خدا!
ارسال یک نظر