- اکبر گنجی تندترين متن خودش را دربارهی تحريم انتخابات مینويسد، و در مقدمه مستقيماً رأس حکومت را خطاب قرار میدهد و او را مسئول جان خودش میداند. بعد برای به دست آوردن امکانات درمانی اعتصاب غذا میکند.
- با تمام اين صحبتها، و درست در گير و دار انتخابات که رهبر همه را به رأی دادن دعوت میکند، اکبر گنجی، پرشورترين و احتمالاً پرمخاطبترين طرفدار تحريم انتخابات، از زندان آزاد میشود.
- اکبر گنجی میگويد اگر نگذارند درماناش کامل شود، به زندان برمیگردد واعتصاب غذا میکند.
- در آستانهی يک بازی پر سر و صدای فوتبال، که همهی خبرهای سياسی تحتالشعاع آن قرار میگيرند، اکبر گنجی ناپديد میشود. حتی همسرش نمیداند او کجاست.
من کلاً ذهنيت توطئهانديشی ندارم و هر وقت کسی از توطئه حرف میزند، کمتر باور میکنم. اما از اين قضيه بد جوری بوی توطئه به مشام میرسد. فکر کنيد شما جای زندانبانی بوديد که زندانیتان در زندان کتاب نوشته و زير و بالای حکومت شما را کوبيده؛ شخصيت شما را با قاتلان يکی کرده، و بعد هم اعتصاب غذا کرده که برای درمان آزادش کنيد. فرض کنيد شما زندانبانی هستيد که دوست نداريد سر به تن زندانیتان باشد، ولی از طرفی چون زندانی بيش از اندازه مشهور است، هيچ کارش نمیتوانيد بکنيد. در زندان هم بماند، میميرد. شما بوديد چه میکرديد؟
آيا بهترين کار اين نبود که زندانی را آزاد کنيد تا به فضای اصطلاحاً آزاد جامعه برگردد، جايی که مسئوليت جان و خوناش به گردن شما نيست، بعد در شرايطی که شهر شلوغ است و مردم دارند توی خيابان از شادی «پيروزی ملی!» میرقصند، زندانی دردسرساز را در خفا سر به نيستاش کنيد، و بعد نقش بازی کنيد که ای فرياد، زندانی متواری شده است؟
شايد کسانی چون شبح فکر کنند که اکبر گنجی از ايران بيرون آمده تا به کسانی چون بهنود و نبوی بپيوندد. گنجی چنين آدمی نيست. من هم دوست دارم مثل شبح فکر کنم،اما بسيار نگرانم، بخصوص که اين بازی سابقه هم دارد، اميدوارم ماجرای فرج سرکوهی را به اين زودی فراموش نکرده باشيم...
اگر اکبر گنجی تا دو سه روز ديگر پيدا نشود، اين گمان تلخ خيلی به يقين نزديک خواهد شد. همه بايد تلاش کنيم و سلامت جانی اکبر گنجی را با جديت از حکومت بخواهيم، به جای آن که خوشخيالانه گمان کنيم که «اکبر در رفته است».
پ.ن. شبح عزيز اينجا نظری نوشته که مجبورم کرد نوشتهام را ويرايش مختصری بکنم. هرگز قصد اهانت در کار نبود، به دليلی که شبح در کامنتاش نوشتهاست. ولی چون ظاهراً اين گونه به نظر رسيده، شرمسارم و صميمانه از او عذر میخواهم. شبح از کامنتهايی که در وبلاگاش میگذارم میداند که تندنويسام و گاهی تندنويسی ممکن است به تندخويی تعبير شود.
6 comments:
امين آقا
من هم نگرانم، اما يکی از دوستان که از ما وارد تر است گفت که احتمالا خودی ها چند روز پنهانش کرده اند. اگر خطرناک بود اوضاع خانواده اش و خانم گنجی سر و صدا می کردند. قبل از انتخابات هم کسی را در ایران سر به نيست نمی شود....ممکن است خودکشی داده شود ولی سربه نيست خير!
امين جان!
نبايد ابلهانه خوشحال باشيم. من به اين نوشتهی تو لينک داده بودم. حتا قبل از اين که بخوانماش.
به هر حال من نگفتم گنجی بيرون رفته اما گفتم اميدوارم چنين باشه.
به هر حال اگر گنجی ناپديد شده بود بايد قبلش خانوادهاش خبر را منتشر ميکردند. اما خب نگران شدن بهتر از بیخيال بودن است در اين مورد کاملا با تو موافق هستم!
راستی اگه کسی لطف تو را به من ندونه فکر ميکنه متو ابله خوندی!
نه بهت قول ميدم من ابلهانه خوشحال نيستم و عاقلانه نگرانم.
امين آقا
دمت گرم خيلی باهوشی....خيلی از اساتيد از جمله استاد من دکتر توکلی با تو در مورد سکولار بودن جمهوری اسلامی و پرچمش هم عقيده اند. من منتظر بودم يکی این جواب را بده...تو واقعا به درد کار ما می خوری..بی خودی رفتی دکتر مهندس شدی استاد
دوست گرامی جواب کامنت شما را رد مورد نوشته دیوانه ای از قفس گریخت را دادم در صورت تمایل یه سری به
http://kohansarzamin.blogspot.com/
بزنیدخوشحال خواه شد که این بحث را با شما ادامه بدهم
با تشکر مهدی
از مطالب همراه با استدلال های قوی شما بسیار استفاده کردم.اما حکایت خطر حمله امریکا همچنان باقی است...
ارسال یک نظر