کسانی که به خاتمی رأی دادند البته، اغلب به اين نکات ظريف توجهی نداشتند. خاتمی پرچم و نماد تغيير و تحول بود و بيشتر رأيی که به او داده شد رأی به تغييرات بود؛ هر کس به خاتمی رأی داد خواهان تحول بود.
به مرور زمان، جنبشی که برای تحول ايجاد شده بود گفتاری خاص برای خودش درست کرد و تعبيراتی چون «اصلاحطلبی» و «محافظهکاری» از آن بيرون آمد که تعاريف دقيقی نبود. بين کسانی که محافظهکار ناميده شدند بسياری خواهان حفظ وضع موجود نبودند و به دنبال افراطیتر کردن خداسالاری و حکومت اسلامی بودند. همچنين کسانی که خود را «اصلاحطلب» ناميدند اغلب تحولی را پيش نبردند و اثر مثبتشان فقط در حفظ وضع موجود بود. بيشتر تحولاتی که در فضا و گفتار جامعه ايجاد شد، از پتانسيل و ظرفيت بالقوهی جنبش تحولخواه بود، نه از قوانين و اعمالی که از نمايندگان اين جنبش در حکومت صادر شد.
حالا هم دکتر معين و امثال ايشان نماد هيچ تغييری نيستند و بصراحت از حفظ وضعيت هشت سال گذشته دفاع میکنند. اين افراد مکن است در عالم نظر «اصلاحطلب» باشند، اما هيچ کارکردی به جز «حفظ وضع موجود» نخواهند داشت، چرا که همواره هر حرکت جسورانه، حتی نپذيرفتن خفت شرکت در انتخابات مرحمتی را با راديکاليسم و تندروی يکسان میگيرند. رئيسجمهور شدن يکی از نامزدهای تندرو شايد کار رهبر را در حرکت به سوی يک تئوکراسی تمامعيار راحتتر کند، پس محافظهکاری نيست. اما رئيسجمهور شدن دکتر معين هيچ مزيتی بجز حفظ وضع موجود نخواهد داشت. در واقع محافظهکارترين رأیدهندگان امروز، کسانی هستند که به دکتر معين، کروبی يا هاشمی رأی میدهند. بقيه کسانی که يا رأی نمیدهند يا به افراد ديگر رأی میدهند، همه خواهان تحول هستند.
محافظهکاری به معنای واقعی، يعنی نگرانی از اين که «وضع از اين که هست بدتر نشود» و خود به خود دارای ارزش منفی نيست. برای بسياری از طبقات اجتماعی ممکن است محافظهکاری بهترين روش باشد، طبقاتی که از وضع موجود راضی هستند و نويد و بشارتی در تغيير اين وضع نمیبينند. اما آنچه نگرانکننده است آن است که کسانی که اصلا محافظهکار نيستند با فريبکاری محافظهکاران به صف آنان بپيوندند.
بنابراين، شايد راه حل زير برای مسألهی انتخابات جوابگوی بسياری از ايرانيان باشد:
- اگر محافظهکار هستيد در انتخابات شرکت کنيد. اگر وضع هشت سال اخير منافع شما را تأمين کرده و از آن لذت بردهايد و میترسيد وضع به دورهی هاشمی برگردد، به معين رأی بدهيد. بسياری از هنرمندان، اديبان و دانشجويان محافظهکار معين را گزينهی مطلوب خود خواهند يافت. اگر وضع هشت سال اخير و نوسانات سياسی برای شما مفيد نبوده و به منافع اقتصادی شما لطمه زدهاست، به هاشمی رأی بدهيد. بسياری از صنعتگران، فعالان بورس و اقتصاد که محافظهکار هستند هاشمی را ترجيح میدهند. اگر کلا وضع شانزده سال گذشته برای شما مفيد نبوده ولی همچنان محافظهکار هستيد و در آرزوی حکومت زمان موسوی هستيد، به کروبی رأی بدهيد. بسياری از کارمندان دولتی و حقوقبگيران محافظهکار، کروبی را برمیگزينند.
- اگر محافظهکار نيستيد و منافع شما (آرمانها، هرچه اسمش هست) در جهت تقويت يک حکومت خداسالاری و کاملا دينی است، به احمدینژاد يا لاريجانی رأی بدهيد. اگر منافع شما در تغيير حکومت به يک نظام بسيجیگونه است که حاجی (فرمانده) حکم دهد و بسيجی (سرباز) اطاعت کند، به قاليباف رأی دهيد.
- اگر اصلا به تئوکراسی اعتقاد نداريد و دموکراسی را ترجيح میدهيد، اگر گمان میکنيد در نظام جمهوری اسلامی هرگز شما به بازی گرفته نخواهيد شد، اگر گمان میکنيد اين نظام بايد در جهت دموکرات شدن اصلاح شود يا کلا تغيير کند، اگر حتی راهی برای فعاليت اقتصادی بدون دردسر و بدون باج دادن در اين حکومت نمیبينيد، اصلا در اين انتخابات شرکت نکنيد! گزينهی مورد نظر شما در اين انتخابات موجود نيست، و رأی دادن کلا با اهداف و منافع شما ناسازگار است.
1 comments:
امين عزيز!
مطلب بسيار خوبی نوشتی. در لينک دونی بهش لينک دادم.
اما من در اين نوشته سعی کردم نشان بدهم حضور معين که رهبر و کيهان و هواداران رفسنجانی دنبالاش هستند فقط به اين دليل است که میخواهند شرکت کنندهگان در انتخابات زيادتر شود.
هواداران رفسنجانی دارند با زيرکی معين را تشويق به ماندن میکنند تا پيروزی رفسنجانی را مشروعيت ببخشند.
در واقع معين ژوکر اين بازی است.
ارسال یک نظر