هر انسانی در طول زندگیاش تصميمات مختلفی میگيرد، بالاخره شرايط عوض میشود و آدم هم بايد خودش را عوض کند. معنی ندارد بگوييم «حرف مرد يکی است» به قول فرمايش حکيمانهی برادر قاليباف حرف مرد دوتاست و اگر اشتباه کرد بايد از اشتباهاش برگردد. من تا ديروز طرفدار تحريم يا لااقل شرکت نکردن در انتخابات بودم. دوست داشتم آقای دکتر معين هم، بخصوص بعد از ماجرای کمدی اخير از انتخابات کنارهگيری کند و به اين تحقير رضايت ندهد چون فقط او را که تحقير نکردند، تمام طرفداراناش را، بلکه تمام ايرانيانی را که به آزادی انتخابات معتقدند تحقير کردند و مسخره کردند با اين رد صلاحيتها. البته خب عادت کردهايم ما، در همه جا شخصيت انسانیمان را کوبيدهاند که در اين سربزنگاه هم سر به زير بگيريم و حتی از اهانت طرف مقابل دردمان هم نيايد، که حتی اهانت را بخود نگيريم و بگوييم «اصلا با من نبود!» يا حتی اگر اهانت چنان مستقيم بود که نشد زيرسبيلی ردش کرد، باز هم پوستکلفتی کنيم و با تبسمی ابلهانه ادای نفهميدن را در آوريم.
اما خب، همانطور که گفتم حرف مرد دوتاست و چند لحظهای است که نوشتهی يکی از دوستان دکتر معين را در يک سايت اينترنتی خواندهام و نظرم در اينباره بالکل عوض شدهاست. بنظرم دکتر معين حتما بايد در انتخابات شرکت کند و اصلا هم مهم نيست رأی میآورد يا نه. البته نوشتههای زيادی از دوستداران دکتر معين يا کسانی که دغدغهی دموکراسی دارند در تشويق دکتر معين به شرکت در انتخابات هست. مثلا اين نوشته از آقای داريوش محمدپور. اما خب بايد پذيرفت استدلال صاحب ارض ملکوت چندان قوی نيست و گفتهاند که شرکت در انتخابات برای آن خوب است که «ميدان مبارزهی مدنی و غيرخشونتآميز» خالی نشود (احتمالا منظور از «غيرخشونتآميز» همان مسالمتآميز بايد باشد) در حالی که ميدان مبارزهی مدنی میدانيم که فقط انتخابات نيست و عرصههای ديگری هم هست؛ مثلا گاندی، مارتين لوتر کينگ و ماندلا مبارزهی مدنی و مسالمتآميزشان را در ميدان انتخابات تبعيضآميز انجام ندادند و سعی کردند اصل تبعيض را زير سوآل ببرند.
نوشتهی آقای ابطحی هم هست، نوشتهای چنان خوب که پس از انتشار آن سايتاش بدون دريافت لينک از جانب سايتهای خبری، با بيش از 26 هزار بازديد کننده و 196 کامنت روبرو شده، کامنتهايی که البته به احترام اکثريت غيرقابلانتشار، منتشر نشدهاند. نوشتهی آقای ابطحی خوب بود اما فقط تا قبل از آن که شورای «محترم» نگهبان پنبهی استدلالاتی را بزند که آقای ابطحی در وبلاگاش و آقای خاتمی در سخنرانیاش آورد تا اثبات کند که نامهی آقای خامنهای «حکم حکومتی» نيست و توصيهنامه است. نامهی شورای نگهبان انصافا از لحاظ استدلال حقوقی آنقدر خوب هست که استدلالات آقای ابطحی را بیاثر کند.
نوشتهای که مرا چند دقيقه قبل قانع کرد که در انتخابات شرکت کنم، هيچکدام اين نوشتهها نيست. قسمتهايی از اين مقاله را میآورم که بالقوه میتواند هر طرفدار تحريم انتخابات را به شرکت در انتخابات ترغيب کند:
«صورت مسئله، آنگونه كه برخي از حاميان- ظاهري يا واقعي- آقاي دكترمعين جلوه مي دهند، پيچيده نيست كه نيازي به رايزني هاي فشرده و پردامنه داشته باشد. آقاي معين بارها با قاطعيت از ضرورتي كه براي حضور در رقابت هاي انتخاباتي احساس كرده است، سخن گفته و محورهاي اصلي برنامه خود را در صورت پيروزي و استقرار بر كرسي رياست جمهوري، مطرح كرده است و از سوي ديگر، اكثر گروهها، احزاب و شخصيت هاي جبهه اصلاحات، مخصوصا دو حزب و گروه اصلي اين جبهه، يعني حزب مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، حمايت كامل و همه جانبه خود از كانديداتوري ايشان را اعلام كرده اند و تنها مانع احتمالي را عدم احراز صلاحيت آقاي معين از سوي شوراي نگهبان مي دانسته اند كه اين مانع نيز اگرچه پديد آمد ولي بلافاصله با [حکم حکومتی رهبر] از سر راه برداشته شد. بنابراين، اكنون كه تمامي شرايط براي حضور آقاي دكترمعين در رقابت هاي انتخاباتي آماده است ، اعلام رايزني و تبادل نظر براي اتخاذ تصميم نهايي براي شركت يا عدم شركت ايشان، توجيه منطقي ندارد، مگر آن كه، بپذيريم برخي از مدعيان حمايت از كانديداتوري آقاي معين، به ايشان دروغ گفته و از معرفي او به عنوان نامزد رياست جمهوري اهداف ديگري داشته اند كه اين اهداف با اطمينان از عدم احراز صلاحيت ايشان طراحي و تنظيم شده بود و اكنون كه صلاحيت آقاي دكترمعين برخلاف خواست قلبي- و زمينه چيني هاي قبلي- آنها تاييد شده است، طرح قبلي خود در حمايت دروغين از دكترمعين و بازي با اين شخصيت سياسي و فرهنگي را نقش بر آب مي بينند، ادامه طرح خود را در مجبوركردن ايشان به انصراف جستجو مي كنند، يعني بازي و سوء استفاده ديگري از آقاي دكترمعين.»
در اينجا نويسندهی گرامی بسيار هوشمندانه نقشهی کسانی را که به تحريم دامن میزنند برملا میکند، نقشهای که بسياری از طرفداران واقعی تحريم، چون من، ناآگاهانه و بدون توجه به عواقب شوم آن برای تحقق آن میکوشند. نقشهای که اگر از آن خبر داشته باشند هرگز از تحريم انتخابات طرفداری نمیکردند و دکتر معين را به شرکت نکردن در انتخابات تشويق نمیکردند.
نقشه چيست؟
«كساني كه بر انصراف ايشان اصرار مي ورزند، دقيقا همان كساني هستند كه در اعلام حمايت از كانديداتوري ايشان، شخصيت سياسي و فرهنگي وي را -با عرض پوزش- به بازي گرفته و مقصود ديگري غير از انتخاب دكترمعين به رياست جمهوري را دنبال مي كرده اند. طيف اخير را مي توان به دو گروه تقسيم كرد:
گروه اول ... از معرفي و حمايت دكترمعين، رد صلاحيت وي و سپس تبليغ ... درباره غيبت يك سليقه سياسي خاص در رقابت هاي انتخاباتي را دنبال مي كردند. اين نكته را از برخي اظهارنظرهاي آنان به وضوح مي توان درك كرد.
گروه دوم، كساني هستند كه به هر علت، ترجيح مي دادند، توان و امكانات و حمايت واقعي خود را به حساب كانديداي ديگري واريز كنند.
تدبير رهبر ... كه حمايت از آقاي دكترمعين يكي از ابعاد غيرقابل انكار آن است علاوه بر آن كه پاسخ مثبتي به حاميان صادق دكترمعين بود، به طور طبيعي هر دو گروه از طرفداران ناصادق ايشان را با بن بست روبرو كرد و اين نيز، به نوبه خود، حمايت ديگري از آقاي دكترمعين تلقي مي شود.»
هميشه اين جمله که «سياست پدر مادر ندارد» را به مسخره میگرفتم، اما حالا (از لا به لای اين سطور) میفهمم که کسانی که آتش تحريم را تيز میکنند اغلب تبليغاتچی يکی از کانديداها هستند، که کسی نيست جز هاشمی رفسنجانی! و خامنهای هم با اين کار قصد حمايت از دکتر معين را داشته است، نه قصد تحقيری در کار بوده و نه دکتر معين با پذيرش اين حکم سبک میشود. حالا آيا اهميت دارد که از لحاظ حقوقی اين حکم «حکومتی» بوده يا نه؟ آقای خاتمی در سخنرانیاش و آقای ابطحی در وبلاگاش در اثبات حکومتی نبودن حکم و توصيه بودن آن کوشيدند ولی بيانيهی شورای نگهبان رشتههای آنان را پنبه کرد، اما نويسندهی محترم اين مقاله در اين دام نمیافتد و صريحا مینويسد:
«بهانه كساني كه دكترمعين را به انصراف تشويق مي كنند اين است كه صلاحيت وي با حكم حكومتي احراز شده است و در مقابل، حاميان صادق دكترمعين با تاكيد بر اين كه تدبير رهبر معظم انقلاب حكم حكومتي نيست، بلكه تصحيح نظر شوراي نگهبان است در پي خنثي كردن بهانه حاميان ناصادق ايشان هستند. در اين باره بايد گفت؛ چه تفاوتي مي كند كه تدبير رهبر معظم انقلاب، به لحاظ فقهي، يك «حكم حكومتي» تلقي شود و يا تصحيح نظر شوراي نگهبان؟! آنچه مهم است و در آن كمترين ترديدي نيست، اين كه رهبر بزرگوار انقلاب، غيبت آقاي دكترمعين و سليقه خاص وي و حاميان صادق ايشان از عرصه رقابت هاي انتخاباتي را نمي پسنديده اند و راضي به دور بودن آقاي دكترمعين از رقابت هاي انتخاباتي نبوده اند. بنابراين تدبير رهبر انقلاب هر نام و عنواني داشته باشد، نتيجه يكسان است و آن، علاقه ايشان به حضور دكترمعين در رقابت هاي انتخاباتي بوده است. اين نكته را به وضوح مي توان در نامه ايشان به دبير محترم شوراي نگهبان ديد. آنجا كه مي فرمايند: «... مطلوب آن است كه همه افراد كشور از صاحبان سلايق گوناگون سياسي فرصت و مجال حضور در آزمايش بزرگ انتخابات را بيابند» و در ادامه با بياني معني دار از آقايان دكترمعين و مهندس مهرعليزاده ياد مي كنند.»
بواقع چه چيز مهمتر از اين که رهبر يک کشور شخصا برای کسی دعوتنامه حضور در انتخابات بفرستد؟ حالا چه اهميت دارد که اين دعوتنامه چه نامی دارد؟
در اينجا بود که من دچار تحول در نظرياتام شدم و تصميم گرفتم به ياری رهبر بروم تا از رأی آوردن هاشمی جلوگيری کند. همان رهبری که در صبح دوم خرداد سال 1376 موقعی که رأی میداد گفت «فرق نمیکند رئيس جمهور بعدی که باشد، هيچ کس برای من هاشمی نمیشود!» ولی حالا صدای اصلاحات را شنيده و فهميده همهی مشکلات از رفسنجانی بوده و هست. رهبر به ما جوانان طرفدار معين پيوسته است و بر ماست که به ندای او لبيک بگوييم! (ببخشيد اين قسمت زياد خوب نشد چون در ادبيات بسيجی تمرين کافی ندارم، به آقای معين هم توصيه میکنم بيانيهی حضور در انتخابات را با عنوان پيشنهادی «لبيک رهبرا» بدهند يکی از برادران بسيجی بنويسند).
اما اين نويسندهی گرامی کيست که چنين شيوا و بدون اضافات و استدلالهای ضعيف میتواند دکتر معين را قانع کند که در انتخابات شرکت کند؟ مقالهی او را در اين سايت بخوانيد.
9 comments:
البته که ب این دلایل من هم حتما رای میدم. این کجاش استدلال قویه؟ یه کوچولو هم فکر کنی حتما با این حرف رای نمی دی.
Takbir!
امين جان!
اين بهترين متنی بود که خواندم!
مرسی. طنزقوی داری.
ظاهرا دوستان عمق طنز تو را درنيافتهاند.
البته شايد باور نکنی اما تا کامنت تو را ديدم متوجه شدم که داری نعلوارون میزنی!
به هر حال محظوظ شدم مرسی!
فرض می گیریم شرکت در انتخابات خطاست و چیزی عاید ما نمی کند.حتی از بدتر شدن اوضاع هم جلوگیری نمی کند.هر چند تحریم مطلق انتخابات در ایران با توجه به آمار غیر ممکن به نظر می رسد اما حتی اگر عملی شود میشه بگی با تحریم انتخابات که- البته هرگز حکومت آن را اعلام نمی کند- چه چیزی بدست می آوریم؟
علت این را هم که میگویم انتخابات تحریم پذیر نیست این است:
-بر اساس آمارهاي انتخابات از سال 76 تا 83 جناح راست بطور ثابت حدود 9 ميليون راي دهنده دارد يعني 20% از كل واجدين شرايط(45ميليون نفر). 2-بر اساس آمار انتخابات مجلس هفتم كه كم فروغترين انتخابات اين سالها براي اصلاح طلبان بود اصلاح طلبان 30 كرسي از 290 كرسي مجلس را بدست آوردند.يعني 10% از راي دهندگان و با توجه به شركت 50 درصدي مردم در اين انتخابات 5% كل آراي واجدين شرايط. 3-عده قابل ملاحظه اي از مردم(نظير نظاميان-كارمندان-كنكوري ها) به تصور ضرورت وجود مهر انتخابات در شناسنامه هايشان در انتخابات شركت مي كنند. 4-عده اي از مردم بر اساس گرايش هاي قومي و براي راي به يك كانديدا راي مي دهند. 5-عده اي از مردم در زمان انتخابات تحت تاثير تبليغات در انتخابات شركت مي كنند. اگر براي كل موارد 3 -4 و 5 فقط 15%در نظر بگيريم و به 2 مورد اول كه قطعي مي باشد اضافه كنيم مي بينيم 40% مردم قطعا در هر انتخاباتي شركت مي كنند.مسلما به اين رقم تحريم گفته نمي شود. گذشته از همه اين موارد بايد ديد با تحريم انتخابات چه چيزي به دست مي آيد و چه چيز از دست مي رود. من به دلايل ذكر شده و نه بر اساس احساسات معتقدم تحريم انتخابات راه غير معقولي است.به نظر من اظهار نظر در همين انتخابات نصفه نيمه از يك تحريم توخالي بهتر است. از همه اينها كه بگذريم اين واقعيت را نبايد فراموش كنيم: ما متاسفانه هنوز ذهنيت و روش ديكتاتور ماآبانه در زندگي شخصي خود داريم و بايد به مرور زمان خود را اصلاح كنيم.تغيير ناگهاني اوضاع مملكت(كه البته محال است)اصلا به صلاح ما نيست.
کاوه جان!
حداقل خاصيت شرکت نکردن در اين شو اين است که احساس مسخرهشدهگی کمتری خواهيم کرد!
اما عزيز اگه تحريم معنی نداره پس چرا همه به دست و پا افتادن که تعداد آرا زيادتر بشه؟!
امين جان به نوشتهات لينک دادم. دارم چيزکی هم مينويسم که فکر کنم نيم ساعت ديگه آماده بشه.
امين جان!
مطلبی دربارهی اين سرمقاله و سرمقالهی قوچانی در شرق نوشتم.
دست مریزاد، فوق العاده بود. موفق باشید.
حداقل را ولش کن.حداکثر خاصیت تحریم انتخابات چیست؟
ارسال یک نظر