نويسندهی عزيز ملکوت از من هم دعوت کرده برای نوشتن از تأثيرگذارترينهای زندگیام. چند روز به اين سوآل فکر کردم و به نتيجهی مفيدی نرسيدم. حتی خودم را محاکمه هم کردم، گفتم شايد از غرور و خودپسندی است که به اين همه تأثير ديگران نمیخواهم اقرار کنم. شايد به قول آقای عليانی از زيادی تأثير است که يافتن تأثيرگذارترين دشوار است، يا شايد به خاطر اين که تأثيرگذارترينها آنها بودهاند بيشتر بر ناخودآگاه تأثير میگذارند. آنها که خودآگاهیام در خواندن و دوست داشتنشان فعال بوده معمولاً اجازه نداشتهاند آنقدر نزديک شوند که بتوانند تأثيرگذار باشند.
يا ممکن است علتاش اين باشد که برای پاسخ دادن به چنين سوآلی بايد اول بر جايی سخت ايستاد. که هنوز به جايی نرسيدهام که بتوانم بايستم، پشتِ سرم را نگاه کنم و بدانم که چه کسی يا چه چيزی تأثيرگذارترين بوده در جايی که هستم.
در کودکی و نوجوانی که اين گاردِ خودآگاهی منتقدانه را نداشتم، بيشتر تأثير میگرفتم. دوازده ساله بودم که شبی در تلويزيون جوادی آملی از توحيد حرف میزد و مدتی طولانی متأثر از آن بودم و جستوجوی آماتوری من در عرفان و دين و فلسفه از آنجا آغاز شد. همان موقعها داستايفسکی تأثير حيرتانگيز ادبيات و رمان را به من شناساند. چهارده ساله بودم که يادنامهای را خواندم که مرتضی کاخی برای درگذشت مهدی اخوان ثالث منتشر کرده بود. جستوجو و خواندن بسياری از چيزهای مربوط به روشنفکری ايرانی و ادبيات معاصر فارسی هم از آنجا آغاز شد. در همان روزگار کودکی آيندهی دنيای مدرن و علم تجربی برايم مسحورکننده بود. از آيزک آسيموف و الوين تافلر میخواندم. از اين دومی برای اولين بار پی بردم که مطالعهی روشمند نظامهای اجتماعی هم کار لذتبخشی است.
اما اينها همه فقط نقاط آغاز بودهاند، نه به هيچ وجه تأثيرگذارترينها. چيزهای اتفاقیای بودهاند که در يک محيط تصادفی و پر هرج و مرج به دست بچهای فضول و پُرخوان میافتادهاند.
قرآن شايد تأثيرگذارترين کتاب زندگیام بوده.
تأثيرگذارترين آدم زندگی من کسی است که عنکبوت جای نوشتن از او نيست.
شايد هم برای همين نمیتوانم از تأثيرگذارترينهايم بنويسم. عنکبوت جا و مجال برای نوشتن از خيلی چيزها را ندارد.
3 comments:
have no idea what the God was doing when he created this Dariush Mohammad pour and what went wrong with his quality control system that could not detect this defective item and removing it before being shipped out.
The most fascinating person that really had deep impact on my life was this Dariush himself. Whenever I read just a couple lines from him, I stop and start praying God telling him “ Dear God, thank you so much I am normal at least. I am normal at least”
Mr. Amin: Please do not delete my comments. Have not your mother tought you to have respect for others opinion,? Why you scare? Oh ic, Mr. Mohammd pour might not call you a friend.?
adam bash v ala palani poshtat mizaram ke az ziresh netoni dar be-yaei.
Mr. Nima Farshbaf
Nima, It would be better if I have explained why I deleted your comment. The comment was not related to my post and may have offended the others.
Here's my weblog and you can publish your clever ideas and funny jokes in yours. And contrary to what you think, you have absolutely no right to use this space to publish your opinions (consider it more carefully: there is no relationship between freedom of speech, and, using other people's weblog to publish your irrelevant opinions, as you have no right to write on the walls of a building you don't own).
Anyhow, I let it be here considering your hilarious way of threatening and your logical arguments that show how normal people might think, which is a quite interesting subject for abnormal people like me.
درود!اخوی! چه زیبا نگاشتی
ارسال یک نظر