آيا در دنيای دوستان ضدصهيونيزم ما چنين ماجرايی میتواند اتفاق بيفتد؟
کدام دنيا واقعی است؟
خوی کينهتوزی و قاعدهی «چشم در برابر چشم» انسانیتر است يا خوی گذشت و صلحجويی؟
آرزو میکنم دنيا روز به روز انسانهايی چون اسماعيل خطيب بيشتر شوند. با تمام قلبام در مقابل بزرگی و انسانيت اين آدم تعظيم میکنم. کاش کينهپروران ما نيز میفهميدند که نه تنها با نگاه انسانی و احساسی، حتی از لحاظ تأثيرگذاری در بهبود وضعيت مردم فلسطين، تأثير چنين کاری بسيار بيشتر از کار انتحاریهاست.
3 comments:
تکبیر
سلام. بستگی دارد که واقعیت را چگونه تعریف کنیم. اما این تعریف هرجور که باشد، در آن جای کمی برای آرزوهای شما هست. خیلی کم.هردو خویی که نام میبرید هردو انسانی هستند، شدیدا انسانی. رفتار والای این مرد فلسطینی قابل تعظیم است، اما شما در عین تعظیم از رفتار او برای مقابله با دوستان ضدصهیونسم استفاده میکنید. در این موقعیت کدام «خوی» شما هادی رفتار شماست؟ـ
مانی عزيز، در نوشتهی من «مقابلهای» با دوستان ضدصهيونيزم نيست، فقط میخواستم بگويم ديدگاههای آنان واقعيت را به گونهای تحريف میکند که با آرزوهايشان مطابقت داشته باشد. نمیدانم اين خبر چقدر در رسانههای رسمی ايران بازتاب داشته اما حدس زدناش دشوار نيست: هيچ. من هميشه ستايشگر خوی ضدخشونت بودهام، از هر کس که میخواهد باشد، گاندی، مارتين لوتر کينگ، ماندلا يا اسماعيل خطيب. چنين رويکردی را حتی برای مبارزه با ستمی که تحت عنوان صهيونيزم میشود بسيار مفيدتر از رويکرد خشونت و بمبگذاری انتحاری میدانم.
ارسال یک نظر