در تریبونهای آزاد یا در جلساتِ پرسش و پاسخِ در دانشگاههای ایران پدیدهای قابلِ توجه هست: دانشجوی مخالف وقتی به مرزهای ولایتِ مطلقه نزدیک میشود صدایش ناخودآگاه بلند، اما کلماتاش نامفهوم و کنایی میشود. ضربانِ قلب گوینده و شنوندگان بالا میرود. صدا و دستهای گوینده میلرزد. موافقاناش سوت و کف میزنند، و مریدانِ آقا اگر باشند خشمگین میشوند و فریاد میزنند «مرگ بر منافق» و آن سو هم فریاد میزند «مرگ بر دیکتاتور» که گویا خیلی مستقیم است اما به هیچ جایی هم بر نمیخورد؛ چون ما در ایران دیکتاتور نداریم. لااقل رسماً نداریم: مقایسه کنید با شعار مرگ بر شاه که هیچجور تفسیربردار نبود. از کلِ این فعالیتِ هیجانانگیز چند حرفِ عصبانی و کشدار و تفسیربردار در میآید که «بد، خیلی بد است». برای دیدن نمونههایی از این فعالیت هیجانانگیز، کلمهی «دانشجو» را در یوتیوب بجویید.
آقای خامنهای هم تمایلی ندارند که حضورِ فراگیرِ ولایتِ مطلقهی خودشان را آشکار کنند. به اصطلاح سعی میکنند در چشم نیاید یا حداقل توی چشم نرود. پروای حفظِ تقدس دارند که با سودای اعمالِ ولایت مقتدرانه کاری است سخت دشوار.
برای مثال، در روایتی آمده است که ایشان آقای خاتمی را دعا کردهاند که کاری را به امر ایشان ولی بدونِ «هزینه کردن از رهبری» انجام داده است. هزینه کردن یا خرج کردن از رهبری در این مورد کلمهای کلیدی است: در نظامِ ولایت فرد باید «ولایتپذیر» باشد بدونِ آن که «شأنِ ولایت را خدشهدار کند»، حتی اگر لازم باشد از خودش خرج کند. مثالِ شاخص آقای احمدینژاد است که دائم در جلوه است تا ولایت پنهان بماند.
بنا بر همین اصلِ حضورِ فراگیرِ ولایت بدون بروز، جناب آقای خامنهای اسامی مستعار بسیاری پیدا میکنند، اسامیِ مستعاری که گستردگی و فراگیریِ لازم را دارند. مریدان، ایشان را «نظام» یا «نظام مقدس» میخوانند (برای مثال: مخالفانِ نظام یعنی مخالفان ایشان)، بعضی ایشان را «اصول» مینامند و خودشان را «اصولگرا». بعید نیست روزی هم ایشان را مجازاً «وطن» یا «میهن» بنامند و مریدانشان «وطندوست» یا «میهنپرست» نامیده شوند. به خصوص که پس از پخشِ سخنرانیهای ایشان معمولاً یک سرودِ عشقِ وطن پخش میشود.
مخالفان هم به ایشان اسمِ مستعار میدهند: زمانی نامِ ایشان «دولتِ پنهان» یا «دولتِ سایه» بود، و گاهی هنوز هم که این سایهی پنهان آشکارتر از آفتاب شده استفاده میشود.
نشانهی دیگر از این پرهیز از آشکار شدن، یک نشانهی تصویری است: تقریباً در همهی عکسهایی که از آقای خامنهای در بیست سالِ اخیر موجود است، به خصوص در عکسهای رسمی، ایشان از نگاهِ مستقیم به دوربین اجتناب میکنند. این را وقتی دریافتم که مدت زیادی برای عکسی از این نوع جستوجو کردم و نزدیکترین عکسی که یافتم عکس فوق بود که در آن هم نگاه مستقیم به دوربین ندارند. این بر خلافِ رویهی جاری در تصاویر دولتمردان است. سلف ایشان، شاهِ سابقِ ایران و رؤسای جمهور - از جمله خود ایشان در زمان ریاست جمهوری - عکسهای رسمی را با نگاه کردن به دوربین میگیرند. به خصوص برای یک حکومتِ فردی گاهی لازم است که تأکید شود که «آقا ناظر است» و عکس با نگاه در دوربین چنین حسی را به بیننده میدهد؛ اما این تأکید در تصاویر ایشان عمداً حذف شده است - احتمالاً، به نفعِ یک نشانهی تصویری مفیدتر.
کسی که به عکس آقای خامنهای نگاه میکند خودش را در معرضِ نگاه ایشان نمیبیند. چشمتوچشم نمیاندازد - که نوعی حیا و احترام بزرگتر را نگاه داشتن است در سنت ایرانی - و در ضمن، احساس میکند که اهمیتِ نگاهِ ایشان را نداشته است. یعنی حتی به اندازهی یک نگاه هم نباید بیهوده از رهبری خرج کرد.
0 comments:
ارسال یک نظر