باراک حسین اوباما، رئیس جمهور امریکا به مناسبتِ نوروز این گونه پیام میدهد:
ایالات متحده مایل است که جمهوری اسلامی ایران بر جایگاه راستین خود در جامعهی بین الملل قرار بگیرد. شما دارای چنین حقی هستید – اما این حق با مسئولیتهای واقعی همراه است و به این جایگاه نه از راه ترور یا به مدد جنگافزار، بلکه از طریق اقدامات مسالمتآمیز که نشان دهندهی بزرگی حقیقی ملت و تمدن ایران است می توان دست یافت. و معیار سنجش این بزرگی داشتن توانایی برای ویران کردن نیست، نشان دادن توانایی شما برای ساختن و آفریدن است... این آیندهای است همراه با مبادلات تجدید شده میان مردم ما، و فرصتهای بزرگتری برای مشارکت و بازرگانی. این آینده ای است که در آن اختلافات دیرین برطرف شده اند، آینده ای که در آن شما و همسایگانتان و جهان در بعد وسیع تر می توانیم همه در صلح و امنیت بهتری زندگی کنیم. من می دانم که این منظور به آسانی تحققپذیر نیست. کسانی هستند که اصرار دارند ما را بر اساس اختلافاتی که داریم معرفی کنند. اما شایسته است کلماتی را که سالیانی پیش به وسیلهی سعدیِِ نگاشته شده به خاطر آوریم: «بنی آدم اعضای یکدیگرند، که در آفرینش ز یک گوهرند.» [
+]
و آقای سید علی حسینی خامنهای، ولی و سرپرست مطلق ما، در
دانشکدهی افسری این گونه پاسخ میدهند:
متاسفانه برخي انسانها از اين موهبت الهی [علم] در جهت فساد، طغيان، تجاوز و ستم استفاده كردند كه نتيجه آن تبديل جهان به دو بخش ستمگر و ستمپذير بود... پيروزي انقلاب اسلامي يك قيام بزرگ بشري بر ضد اين وضع بود ... كساني كه اكنون به ملت ايران توصيه ميكنند به نظام جهاني باز گردد همان كساني هستند كه از حركت ملت ايران در انقلاب اسلامي ابراز ناخرسندي ميكردند. توصيه براي بازگشت به نظام جهاني به معناي تسليم شدن در برابر قدرتهاي زورگو و پذيرفتن نظام ناعادلانه جهان است اما ملت ايران در طول 30 سال گذشته به اين درخواست جاهلانه و غيرمنطقي پاسخ «نه» گفته است. [
+]
چون آقا سی سال است که از موضعِ خود تکان نخوردهاند گمان میکنند که این رئیس هم همان است که کارتر و ریگان بودهاند، و میفرمایند باراک حسین هم از همانهاست که از انقلابِ ما ابراز ناخرسندی میکردهاند. گذشته از این نکتهی جزئی، همهی حرفهایشان روی چشم: نظامِ ناعادلانهی جهان را نمیپذیریم و در برابر قدرتهای زورگو تسلیم نمیشویم.
اما این قدرت زورگو و نظام ناعادلانه فقط در سطح جهان قابل سرکشی است؟ اگر در داخل حوزهی ولایتِ ایشان کسی بخواهد تسلیم نظامِ ولایت نشود (به گمان این که این نظام عادلانه نیست) و قدرتِ حاکمه را نپذیرد (به خیال این که این قدرت زورگو است) ایشان چه حکمی دربارهاش دارند؟
ما ایرانیانی که این رهبر را نمیخواهیم، بعد از بیست سال، چه کار باید بکنیم؟
0 comments:
ارسال یک نظر