جناب آقای خامنهای با قدرتی بیش از رئیس جمهور و با زمانی پنج برابر یک دورهی ریاست، همچنان بر مسند رهبری کشور ایران قرار دارند و کسی رأی و نظر موالیشان را دربارهی نوعِ پدری و سرپرستیِ بیستسالهی او نمیپرسد. البته بعد از بیست سال هر یتیم و بیسرپرستی عقلرس میشود و زمام امور خودش را به دست میگیرد مگر این که بالکل محجور و سفیه، و به اصطلاحِ اهلِ فن مُنگل باشد؛ اما این که ما ملت مُنگلایم یا نه، خدا عالم است. به هر دلیل، حال که نظری از ما نمیپرسند خودمان ابتکار به خرج میدهیم و اعلام میکنیم: بعضی از اتباعِ ایران که خواه ناخواه از موالیِ ایشان شدهاند، و راقمِ این سطور هم در بین آنان است، گمان میکنند که رهبریِ ایشان کشور ما را به بیراهه برده است و میبَرد. دلایلی که بر این گمان داریم به شرح زیر است:
- حداقل بیست و هشت سال است که ایشان در حلقهی محافظان خود، و از متنِ جامعهای که بر آن ولایت میکنند دور است؛ هرگز با موالی خود پرسش و پاسخ مستقیم برگزار نکردهاند و همواره خود سخنران و دیگران شنونده و تکبیرگو بودهاند. ممکن است ایشان شناختی از تحولاتِ جهانی داشته باشند اما شناختِ بسیار اندکی از تحولاتِ درونِ جامعهی خود دارند. خاصیتِ همسانکنندگی قدرت و هیبتِ امنیتی و قدسی ایشان باعث شده اغلب کسانی بتوانند به ایشان نزدیک شوند که مریدِ ایشان باشند - و این اکثریت جامعه نیست.
- سیاست خارجی و داخلی ایشان دشمنمحور است. اگر سلف ایشان عالَم را محضرِ خدا میدانست ایشان عالَم را محضرِِ دشمن میدانند و هر مخالفی را فریبخورده یا عاملِ او. چنان که در فرهنگ هم به دنبالِ تهاجمِ دشمن و «ناتو» میگردند. همه جای جامعه به دلیل حس دشمنشناسیِ قویِ ایشان امنیتی است: اقتصاد، فرهنگ، روزنامهنگاری، وب و خیابان. غافل از این که اتحاد شوروی هم زیر بارِ سنگین پارانویای خودش در هم شکست و رژیمِ پهلوی از قدرت و هیبتِ ساواکِ خودش منفور و معدوم شد.
- از نخستین سالهای رهبری، در رفتارهای آقا و منصوبانشان به خصوص در ایامِ انتخابات این شبهه بوده که بیپرده از ورودِ رقیب و مخالفشان به قدرت جلوگیری میکنند. مفهومِ «نظارتِ استصوابی» در نخستین سالِ رهبریِ ایشان، برای انتخابات خبرگانِ رهبری ابداع شد. معترضان به رد صلاحیت همان زمان با واکنشِ خشن و بیمهابای بیمحابای* آقا روبرو شدند که آنان را جاهل یا مغرض، و به دشمن یا رادیو بیبیسی وصل میدانست. در مواقع انتخابات ایشان بدونِ تعارف در قامتِ رئیسِ یک حزب ظاهر میشوند و مریدانِ ایشان هم الحمدلله راضیاند. البته این عزیزان هیچ اصلی از اصولِ قانون و حتی شرع را نمیشناسند که با حکمِ ایشان قابل تغییر نباشد، و هیچ اصلی از اصولِ اخلاق را بر مخالفِ ایشان روا نمیدانند، ولی از روی کنایه خود را «اصولگرا» نامیدهاند - گویا اصول، اسمِ مستعارِ ایشان باشد.
- افرادی که با ایشان مخالفت کنند به اتهامِ توهین به رهبری (که همردهی مقدسات است) یا اقدام علیه امنیت ملی (که همان امنیت خاطرِ مریدانِ ایشان است) گرفتارِ انواع مشکلات میشوند؛ حتی اگر خود مرجعِ تقلید باشند.
* با تصحیح داریوش میم. گمان میکردم مهابا از ریشهی هیبت و مهیب و مهابت باشد اما درستاش در دهخدا «محابا» آمدهاست.
0 comments:
ارسال یک نظر