در مورد نوشتهی زير توضيحی لازم است: در يک جا از کلمهی کولیگری استفاده کردهام در حالی که کل نوشته عليه نژادپرستی است. به قول کامنتی: «دم خروس را چه کنيم؟»
موقعی که مینوشتم، به خوبی از وجود نژادپرستی از نوع Antiziganism در اروپا آگاه بودم و میدانستم کولیها از قربانيان عمدهی هولوکوست نازیها بودهاند. مدتی شک کردم که آيا اين شوخی رواست يا نه؟ يک بار هم جلويش پرانتز باز کردم که مثلاً «به کولیهای واقعی توهين نشود» اما ديدم که خب به هر حال اگر قرار است بشود، میشود. مسأله اينجاست: من، مثلاً يک نويسنده، بايد دائم لغات فارسی را بايد بپايم، به خصوص موقعی که کمی کژتابی دارند، تا ضدزن، مردسالارانه يا نژادپرستانه نباشند. يک بار ديگر بر سر نوشتن لغت «ترکتازی» دوستی شديداً به من اعتراض کرد که ضد ترک هستم. بارها صفت «جوانمردانه» را ناخودآگاه نوشتهام و بعد تبديلاش کردهام به «منصفانه» يا چيزی مشابه، که قطعاً آن ارتباط حسی را با اکثريت خوانندگان فارسیزبان که حساسيت جنسگونگیشان هنوز بيدار نشده، برقرار نمیکند.
گاهی فکر میکنم حساسيت برابریطلبانه، چقدر حساسيت «تشخيص» و تمايز ما را از بين میبرد. سوآلاتی هستند که حتی پرسيدن آنها هم در فرهنگ اروپايی گاهی نژادپرستی و يا ضدزن شناخته میشود: آيا واقعاً «شجاعت مردانه» يک افسانه است و مثلاً هورمون تستوسترون هيچ کاری نمیکند؟ آيا زندگی کوچنشينی همراه با تلاش برای سرگرم کردن مردم شهری، کولیها را دچار نوعی خاص از فرهنگ و رفتار نمیکند که بشود ناماش را «کولیگری» گذاشت؟ آيا ستايش دائمی جنگاوری و دلاوری در اقوام آلتائيک (altaic) آسيای ميانه و زندگی آنان که قرنها مبتنی بر تمسخر شهرنشينی، ستايش آزادگی و کوچنشينی و لغت آلتائيک «غارت» بودهاست بر فرهنگ آنان و علايقشان تأثير نگذاشته است؟ وقتی حس مادرانهی مادران يهودی مشهور است، آيا نمیشود احتمال داد حس ناليدن و شکايت کردن را در نزد فرزندانشان تقويت کند، و بشود لغت «جهودبازی» را به اين ريشه نسبت داد؟ توجه کنيد که اينجا همهی پرسش از فرهنگ و زيستبوم اقوام مختلف است و نه نژاد آنان، و با اين حال، حتی خطور کردن چنين پرسشها و تمايزاتی به ذهن کسی که خودش جزو اين اقوام نباشد در فرهنگ اروپايی میتواند نژادپرستی ناميده شود.
حساسيت ضدنژادپرستی گاه به شکل يک زخم ناسور میماند که حتی نمیشود آن را نوازش کرد. حس شوخطبعی و دريافت طنز برابریطلبان حرفهای به شکل غريبی کور میشود.
به علاوه در نوشتهی زير، من کولیگری را برای شخصی به کار بردهام که خودش نژادپرست است و لابد چنين انگارههايی را پذيرفته است.
يک نکته هم اين است من اگر در موقع نوشتن به مانی يا سيما خانم (موقعی که وبلاگ میخواند و مینوشت) فکر کنم، اصلاً نمیتوانم بنويسم! اينجور خوانندگان سختگير آدم را مضطرب میکنند.
10 comments:
آقا من فقط توجه شما را به این نکته جلب کردم و از انساندوستی شما مطمئن و خوشحالم
ولقد ذرانا لجهنم كثيرا من الجن والانس لهم قلوب لا يفقهون بها ولهم اعين لا يبصرون بها ولهم آذان لا يسمعون بها اوليك كالانعام بل هم اضل اوليك هم الغافل
مانی عزيز
ممنون از توجهی که داديد و ممنون از حسن نظرتان نسبت به انساندوستی من.
ناشناس گرامی
فقط کاش مینوشتيد اين آيه را با چه منظوری زير اين پست نوشتهايد؟ آيا به مضمون اين پست نزديک است يا نوعی طبقهبندی کلی نويسنده است در گروه انعام بل هم اضل که فقط خوراک جهنماند؟ اگر اين حدس دوم درست است، يک چيز را راستاش را بگوييد: خود شما واقعاً احساس میکنيد که قلبی داريد که با آن جستوجوگری کنيد، و چشمی که برای ديدن و گوشی که برای شنيدن استفاده میکنيد؟
لطفاً خودتان حرف بزنيد.
انجمن طنز" در راستای حرکت فرهنگی پالایش ادبیات طنز ایرانی از لطیفه های توهین آمیز به اقوم و مردم نقاط مختلف ایران زمین تلاش می کند.شما نیز با پیوستن به این گروه در این مسیر گام بردارید.در ضمن شما می توانید طنز های خود را نیز به یاهوگروه انجمن طنز ارسال دارید
گرچه گام اول در پالایش ادبیات طنز ایرانی از لطیفه های توهین آمیز پذیرش این ایده و دوری از بکارگیری آنهاست، ولی عامل مهم تر آن است که در کنکاشی خلاقانه بدنبال یافتن جایگزین هابی مناسب برای شخصیت های(توهین آمیز) طنز متعارف باشیم. شاید بتوان در این مورد به اختصار به روش های زیر اشاره نمود:
1.استفاده از عناوین کلی..... 2.طراحی شخصیت های طنز :....
شما این روش ها را چگونه ارزیابی می کنید؟
راه حل پیشنهادی شما چیست؟
نخیر استاد. در مورد استریوتایپهای ذهن محمد است. یکی دیگه:
واذ تاذن ربك ليبعثن عليهم الي يوم القيامه من يسومهم سوء العذاب
ميشه در مورد کلمه \"جوانمرد\" بيشتر توضيح بديد؟ مگه اين صفت چه معني يا حالت خاصي داره؟
انجمن طنز
به نظرم يک راهحل اين است که طنز و جوکهايی که کمتر دارای پيشفرضهای قوميتی و محلی هستند بيشتر نوشته و گفته شوند، به خصوص طنزهايی که شکافهای واقعیتر در جامعه را بيان میکنند. راه ديگر اين است که در جوکهای قوميتی فعلی، جای فرد مربوط به يک قوم، صفت اصلیای که آن جوک میخواهد مسخره کند را قرار دهيم. ولی واقعاً نياز به يک آگاهی عمومی هست تا اين جوکها کسی را «نگيرد» و نخنداند. کافی نيست مثلاً قوم الف به جکهايی که برای قوم ب میسازند بخندد ولی به جوکهای مربوط به خودش میشود اعتراض کند.
ناشناس عزيز
به جای نوشتن بیمعنا و بیتفسير آيات، نتايج تحقيقات و مطالعات قرآنیتان را بنويسيد، وگرنه نوشتن يک يا چند آيه معنای خاصی را در جهت فکر بياننشدهی شما به ذهن مخاطب نخواهد آورد. و البته بهتر است در جايی اين نتايج را بنويسيد که به آن مربوط باشد.
احسان عزيز
معنای يک صفت تنها از تجزيهی آن به عناصر سازندهاش به دست نمیآيد، در زمينهی يک فرهنگ و تاريخ ادبيات طولانی است که لغتی مثل «جوانمرد» معنا و تصوير و صفت خاصی را میسازد. بنابراين نويسندهای که مثلاً از لغت جوانمرد استفاده میکند میتواند به مجموع حس تاريخی و فرهنگی که از آن واژه به دست میآيد اشاره کند. برای مثال رودکی میگويد:
تو جوانمرد و دولت تو جوان
می به بخت تو نوجوان آمد
سعدی:
جوانمرد و خوشخوی و بخشنده باش
چو حق بر تو پاشد تو بر خلق پاش
يا در ضمن يک حکايت:
جوانمرد و صاحب خرد ديدماش
به مردانگی فوق خود ديدماش
نظامی:
نبرده جوانی جوانمرد بود
که روشن دلاش، مهرپرورد بود
و مشابه اين ذهنيت تاريخی در مورد لغت «مردانگی» هم هست.
ببین اقا من متن رو خوندم ولی با شما موافق نیستم
جوانمردی معنی بسیار بلندی دارد که کلمه منصفانه نمیتواند گویای تام وتمام معانی ان باشد.
ببخشید که نظر بی ربط به موضوع پست دارم می ذارم.
من با آنتی فیلتر این جا رو می بینم و تمام حروف به هم ریخته است.
سعی کردم فونت و سایزش رو تغییر بدم اما به هم ریختگی حروف درست نمی شه. چرا؟
ارسال یک نظر