میر حسین عزیز،
سلام.
رودخانهای را که فاضلاب کارخانهی استبداد در آن میریزد نمیشود با نهرهای کوچک روشن و صاف کرد. بدتر این است که انتظار داشته باشیم این کارخانه آب را تصفیه هم بکند. نشر دروغ های پلید و تقدس ساختن از پیشوا و نداشتن «یک جو عقل» در دستگاه تبلیغاتی از نتایج آلودگی همین کارخانه است. تعطیلی مطبوعات و دشمنی با هر رسانهی غیرحکومتی، حکم حکومتی به مجلس برای متوقف کردن تصوبب قانون آزادتر مطبوعات، حکم توقیف فلهای روزنامهها و زندانی کردن روزنامه نگاران، فیلتر و پارازیت همه محصول همین تاسیسات است. مخالفت سرسختانه با انتخابات آزاد، دفاع دیوانهوار از نظارت استصوابی محصول همین دستگاه است. این دستگاه چطور یکباره متحول شود؟ با کدام معجزه گنداب به آب صاف تبدیل شود؟
گذشته از اینها، ابزار اصلاحات قانونی در دست داشتن قدرت قانونی است. جناب آقای خاتمی هشت سال این قدرت قانونی را در اختیار داشت که چهار سالاش با همراهی کامل مجلس بود. آیا توانست نهر زلالی در این رودخانهی گلآلود روان کند؟ قانون مطبوعات و انتخابات تغییری کردند و اصلاً همان قانونهای از پیش تصویب شده مرتبط با حقوق مردم، حتی قانون اساسی، هیچ رعایت شدند توسط این دستگاه؟
ابزار شما اکنون قدرت قانونی نیست، مردم در خیابانها هستند که کشته و دستگیر میشوند و در زندانها به آنها تجاوز میشود. پیشنهاد تغییرات قانونی هم در برنامه شما نمیگنجد. یا میتوانید درخواست برکناری دولت را داشته باشید (که پاسخ نگرفته و میگویند سندی برای تقلب در انتخابات ندارید) یا این که گام را فراتر بگذارید: بگویید این آقا عادل و با تدبیر نیست. بگویید من طرفدار ولایت فقیه ام ولی این آدم نه از اول فقیه بوده و نه حالا که از عدالت ساقط است میتواند ولی باشد. بگویید امام راحل هم اگر بود این آقا را کنار میگذاشت و میگفت ولایت فقیه را نفهمیده. بگویید که چطور این آدم فکر میکرد با تقدیس شخص خودش چون پیشوا و ساختن اقلیتی فداکار و از جان گذشته دور خودش میتواند با رعب و وحشت در دل اکثریت مردم حکومت کند و چطور شجرهی خبیثهی بسیج کنونی که حزب خامنهای است از این کلمهی خبیثه رویید.
ببینید چطور 25 خرداد حکومت بیست سالهی ارعاب و ترس این آدم شکست - چون شما تسلیم آن شعبده بازی خطرناک نشدید. شعبده ها در آستین دارد این آقا و در شطرنجاش تا سه چهار حرکت بعد را میخواند و هدفاش مات کردن همهی ماست. نگذارید دوباره حکومت وحشتاش را به پا کند. از امام یاد بگیرید که گفت شاه باید برود شما هم بگویید خامنهای باید برود. دعوا را شخصی کنید و بگذارید شخص سید علی به دور از هالهی تقدس رهبری و ولایتاش برای حفظ قدرت شخصی خودش بجنگد. نگذارید دعوا را به مقدسات و ایدئولوژی انقلاب بکشانند. این شخص نماد خیلی چیزهاست و کنار که برود خیلی چیزها را با خودش خواهد برد. فضایی ایجاد خواهد شد، نفسی میتوان کشید. درخواست کنید که رئیس حزب خودش باشد و اسم حزباش هم بسیج باشد. فقط نافاش را از بودجهی عمومی قطع کنند و دفاترش را از دانشگاهها جمع کنند و بروند برای مظلومیت آقا آن قدر سینه بزنند که ورم کنند.
هی به خودتان تلقین نکنید که این جنبش سبز بی رهبر است و شبکهی اجتماعی است. بدون هدفگذاری معقول این جنبش میایستد و یک نسل دیگر و شاید نسلهای دیگر را ناامیدی میسوزاند. دلتان را خوش نکنید که چون سبز شما را برگزیده امکاناش هست که مریدان جان بر کف آقا و بلکه خود آقا را هم بر گزیند و همه چیز بدون دخالتِ دست معجزه آسا به خوبی و خوشی تمام شود. مردمی که یا حسین میر حسین میگویند چشمشان به شماست و شما یک کلمه را باید رسماً بگویید که آن ها از قبل گفته اند: پایان این دیکتاتوری.
خواستهی جنبش برکناری آقای خامنهای از رهبری است نه دل بستن به جاری کردن نهرهای باریک توسط ایشان در رودخانهی ملت؛ ایشان تخصص زیادی در جاری کردن نهرهای باریک در آرزوها و آمال ملت و به نفع حزب شخصی و مریدان شان داشته و دارند ولی آن نهرها هرگز پاک نبودهاند.
1 comments:
امین گرامی!
به قول تیراندازان، زدی وسط خال.
پایدار باشی!
ارسال یک نظر