Isac Asimov, one of the coolest atheists I've ever read, said somewhere that he would preferred to be called a humanist rather than an atheist; because it is better to be known for what you believe instead of what you don't.
That is, if I dare, I would call a healthy atheist. Many others, if you don't mind, have a complex of God: they tend to think of God more than many religious people.
Anyway, thank God that I haven't got a Farsi keyboard, then I had to call them "oghdeh ee" and it wasn't polite.
8 comments:
خب من کیبورد فارسی دارم
عرض شود اول اینکه نمی دانستم آسیموف خدانشناس بود، باوجود اینکه یکی از محبوبترین نویسندگانم است این نکته را نمی دانستم. ممنون.
دوم
من ایرادی در زیاد فکر کردن در مورد خدا نمی بینم، این یعنی خیار نبودن، یا گوسفند نبودن. نمی دانم چرا به نظر عقده می آید.
راستی یک چیزی را هم نفهمیدم، چطور از آن جمله آسیموف بند دوم نوشته را نتیجه گرفتی؟
ميرزا جان،
کلمهی «کامپلکس» بار منفیاش خيلی کمتر از کلمهی «عُقده» است، که نمیدانم چرا؛ به همين دليل فارسی نوشتن چنين چيزی توهينآميز میشد و البته من هنوز به نظر شما نرسيدهام که توهين در بعضی مواقع لازم است.
به نظر من آتهايستهايی که کامپلکس خدا دارند، بيشتر با اين موضوع به شکل احساسی درگير هستند تا تفکر فلسفی؛ نظام دينمدار چنان بیعدالتی و ستمهايی صورت داده که بسياری از آنها به شکل کامپلکس خدا بروز میکند. اما يک آتهايست مثل آسيموف که اين زخمخوردگی احساسی را ندارد و از تبعيض بر مبنای عقيدهاش کمتر رنج بردهاست، اين کامپلکس را ندارد. تأکيد او برای هويت دادن به خودش در انکار ديگری نيست، در جايگزينی است که ارائه میکند (اومانيسم). کلاً آدمهای زخمخورده به نظر من بيشتر نيازمند ترحم هستند تا همفکری. آتهايست سالم که میشود حرفهايش را خواند از همين مقوله است. آتهايست زخم خورده با کامپلکس خدا، معمولاً به جای حرف زدن، ضجه میزند. میشود از ستمی که بر او رفته ناراحت بود، ولی ديدن جهان از نگاه پرکنتراست و دوقطبی او برای من لطفی ندارد. اين است که يک حساب سرانگشتی دارم برای اين که ببينم نوشتهای که میخوانم از حالتی سالم و بدون کامپلکس توليد شده يا نه.
راستاش جرقهی اين نوشته سر يک مقاله در جدال «لائيکها» و «شريعتیچی»ها خورد، ولی کیبورد فارسی نداشتم که چيز بهتری بنويسم. اگر بد گفتم به زبان الکن من ببخشيد.
برای خواندن ديگر نقلقولها در اين باره از نويسندهی محبوبتان، اينجا را نگاه کنيد.
این جریان فارسی به جای پرشین چیه؟
معمولاً ما در زبان فارسی از کلمهی پرشين استفاده نمیکنيم، به همين دليل هم لزومی نيست در زبان انگليسی از اين کلمه استفاده کنيم. به نظرم شما دوست بینام، بايد بگوييد که چرا بايد از کلمهی پرشن استفاده کرد؟
خوب در اسپانیایی هم از اسپانیایی استفاده نمیکنند. لابد از فردا باید بنویسیم اسپانیول؟ این چه استدلالی است؟ پرشین و دیگر تلفظهای آن تا ۲۰-۳۰ سال پیش تنها واژه مورد استفاده در زبانهای بیگانه بودهاست. چه دلیلی دارد ما راسا بیاییم و این نظم دنباله دار را به هم بزنیم و ایجاد سردرگمی کنیم؟ هنوز هم در فضای آکادمیک در زبان انگلیسی و در اکثر شرایط در زبانهای دیگر از پرشین و معادلهایش استفاده میشود. دلیل واقعی شما چیست؟ آیا ژست مبارزه با نژاد پرستی است؟
دوست عزيز بینام، دليل واقعی همان است که گفتم. موقعی که کیبورد فارسی را در ويندوز نصب میکردم همين «فارسی» نوشته بود نه پرشن يا «پارسی» يا «دری». من هم فکر کردم اسماش همان باشد، نيت خاصی در کار نبود.
راستش
Español
هم درستتر به نظر میآيد تا
Spanish
.
عجب حرفی میزنید، شما انگلیسی را از طریق نصب کیبورد فارسی سیستم عامل مایکروسافت آموختهاید؟ اگر واقعا حساسیت و نیت خاصی در کار نیست تقاضا میکنم به جای چندپاره کردن فارسی در زبانهای دیگر از واژه صحیح پرشین استفاده کنید.
کاش ايميلی میگذاشتيد و اين بحث که به نوشته بیربط است اينقدر اينجا کش پيدا نمیکرد. راستش من انگليسی را از منابع زيادی آموختهام، يکی هم از نصب کیبورد فارسی در سيستم عامل مايکروسافت. به نظرم عيبی هم نداشته باشد. با اين حال از نظر شما و اصرار زيادی که روی اين نکته داشتيد (که قبلاً به نظرم کاملاً بیاهميت میآمد) جستوجويی کردم و به نظرم رسيد که از لحاظ سنت آکادميک حق با شماست. اگر چه هر دو لغت به طور گسترده استفاده میشوند و هر دو در لغتنامهها ثبت شدهاند و مترادف با يکديگرند، اما پرشن به عنوان صفت برای قالی، گربه و خليج به کار میرود در حالی که فارسی اسم منحصر به فردِ زبان است (پرشن کت و يا اسم کودکانهاش، پوسی کت، کمی زيادی مشهور است و از اين راه، کلمهی پرشن ريشهی لغتی بسيار پرکاربرد گشته است) به هر حال، با آن که اين يک ترجيح است نه تصحيح؛ از اطلاعرسانی شما ممنونام. به نظرم همان زبانی که از ويندوز مايکروسافت ياد گرفتهام هم، «غلط» نباشد.
ارسال یک نظر