.
.
.
کسی از آسمان توپخانه شب آتشبازی میآيد...
راستاش برای نوشتهی قبلی انتظار بازخورد بيشتری داشتم، شايد چون بيهوده میپنداشتم بعضی نکاتاش جای بحث و گفتوگوی بيشتری دارد و خوانندهی دقيق را به چالش خواهد کشيد، و در ضمن خفت بازاريابی (به قول درستتر: گدايی توجه) را هم برايش به جان خريدم!
البته اگر بخواهم همچنان خودم را از تکوتا نيندازم میشود توجيه ديگری هم آورد: وقتی متنی ده پانزده لينک بين متن به جاهای ديگر دارد، بعيد نيست که هيچخوانندهای تا آخر کار در اين صفحه نماند و به صفحات لينکداده شده برود.