جمعه، اسفند ۲۴، ۱۳۸۶

رأی دادن برای کوبيدن مشت محکم به دهان دشمن

چه کسی يادش مانده که مشارکت در انتخابات مجلس هفتم در تهران 30 درصد بود؟

اما چهار سال جلوی چشم‌مان لقبِ «نماينده‌ی مردم تهران» برای کسانی چون مهدی کوچک‌زاده تکرار شده‌است!

* * *

رهبر به گونه‌ای آشکار عليه يک گروه موضع گرفته، آنان را گردن‌کلفت خوانده، حمايت «دشمن» از آنان را باعث شرم دانسته و از آنان خواسته در آن‌چه باعث طمع دشمن است بازنگری کنند . «عوامل دشمن» و «فريب‌خوردگانِ او» نمی‌خواسته‌اند «فريضه‌ی انتخابات» در دوره‌ی قبل انجام شود و به دشمن در کارشکنی‌ها کمک می‌کرده‌اند، و منظورش از اينان نمايندگان مجلس ششم هستند که تحصن کرده يا مسئولان دولتی هستند که تهديد به استعفا و برگزار نکردن انتخابات استصوابی کرده‌اند؛ با آن که اين خود اقدامی دير، ناکافی و بی‌نتيجه در مقابله با انتخابات مهندسی‌شده و استصوابی مجلس هفتم بوده‌است.

دشمنی نيرومندتر و مؤثرتر از شخصِ رهبرِ جمهوری اسلامی برای ما افرادِ طبقه‌ی متوسطِ شهری جامعه‌ی ايرانی نيست. او صدای ما را در زمينه‌ی جامعه نمی‌خواهد، نمی‌خواهد اميد و آرزويی برای ما بماند و بتوانيم طمعی به آينده‌مان در کشور خودمان داشته باشيم. سال‌هاست که وعده داده «آينده از آن حزب‌اللهی‌هاست» و در جهت عملی کردن وعده‌اش، از سرمايه‌های کشور تحتِ حکومت‌اش برای مريدانِ حزب‌اللهی‌اش مايه گذاشته‌است.

آقای خامنه‌ای بی‌پروا ما را اقليتی می‌خواند که صدايشان بلند و نفع‌شان برای کشور اندک است. در پی ثابت کردن همين نکته، حکمِ حکومتی داد که صلاحيت آقای معين را در انتخابات رياست جمهوری تأييد کنند تا وزنِ طرف‌داران‌اش، يعنی همان طبقه‌ی کم‌فايده‌ی پر سروصدا معلوم شود.

آقای خامنه‌ای دولتِ آقای احمدی‌نژاد را تأييد می‌کند و حتی بی‌پروا ملت را به انتخاب نامزدهايی دعوت می‌کند که راه را برای خدمت بيشتر اين دولت هموار کنند.

وقتی طرف سخن‌اش را به اين بداهت و وضوح و چنين آشکار می‌گويد، چرا ما به وضوح با او مخالفت نکنيم؟

رأی ندادن مخالفتِ آشکار با با «فريضه کردن انتخابات»‌ و واجب کردن‌اش چون نمايشِ مشروعيت نظام است. اما فريضه کردن انتخابات و مهندسی کردن‌اش چيزهای بديعی نيستند. چيز بديع‌تر حکومتِ يک‌دست، بی‌مدارا و صريحی است که مخالفان‌اش را، که جمعيت قابل توجهی از ملت تحت سلطه‌اش و از پوياترين طبقات آن هستند، کم‌فايده، پرسروصدا و طرف‌دارِِ «دشمن» می‌شمارد؛ و مطمئناً از اين که تمام اين جمعيت از کشور بی‌سروصدا مهاجرت کنند و جايی ديگر برای خود بيابند کک‌اش نمی‌گزد که خوش‌حال هم خواهد شد.

هيچ‌گاه رهبر، فرمانده‌ی بزرگ‌ترين نيروی نظامی تحت‌فرمان‌اش و رسانه‌های تحت امرش چنين به صراحت، واضح و مشخص در يک سوی نزاعِ سياسی اصلی درون جمهوری اسلامی موضع نگرفته‌اند. آقای خمينی هم صبر کرد و تا لحظه‌ی آخری که مجلس بنی‌صدر را عزل کرد در نزاعِ داخل حکومت ظاهری بی‌طرف را حفظ می‌کرد.

* * *

سزاوار است آقای خامنه‌ای به خاطر اين نقضِ بی‌طرفی به مجلس خبرگان ارجاع داده شود. بسيار پيش‌تر از اين، سزاوار بود توسط رئيس‌جمهور منتخب ملت - که قول پی‌گيری قتل‌های زنجيره‌ای را داده بود - به دليل توطئه‌بينی همه چيز، حتی در عرصه‌ی فرهنگ، و طرح نظريات ترس ‌و وهم‌آلودی چون «تهاجم فرهنگی» که به قتل‌های زنجيره‌ای منجر شد به مجلس خبرگان ارجاع شود.

بايد توسط مجلس منتخب مردم به مجلس خبرگان ارجاع می‌شد وقتی که به خودش اجازه داد به آنان «حکمِ حکومتی» بدهد و برای آنان امر سياسی را حرام و حلال کند، با آن که يازده سال بود که خود در معرض رأی مردم قرار نگرفته‌بود، و بيست سال بود که از متنِ جامعه دور و در رأس هرم قدرت قرار گرفته بود. پشتوانه‌ی سپاه و حزب‌الله مسلح چنين جرأتی به او می‌داد و می‌دهد، پشتوانه‌ی اسلحه و زور.

يا شايد قوه‌ی قضائيه بايد او را به مجلس خبرگان ارجاع می‌داد، وقتی که ادعا کرد «بعضی مطبوعات پايگاه دشمن‌اند»‌ و ده‌ها نشريه به استناد اين حرف توقيف و تعطيل شدند بی‌آن که بتواند يا بخواهد حتی يک سند برای اين اتهام ارائه کند. البته او عادت دارد به بی‌سند متهم کردن و نظريه دادن - نظريه‌هايی که محور اصلی همه‌شان پارانويا، تئوری توطئه و دشمن‌يابی و دشمن‌شناسی است - و دستگاه‌های امنيتی‌اش وظيفه دارند از زندانيان مصاحبه‌هايی بگيرند که نظرات او را ثابت کنند.

ِآقای خامنه‌ای بنا به قانونِ اساسیِ خود جمهوری اسلامی، شرايط رهبری را ندارد؛ و بنا به ادعای فقهی خودشان، بلافاصله بعد از ساقط شدن از عدالت، از ولايت هم ساقط است. او بسيار زودتر از آن که حکومت‌ مطلقه‌اش هجده ساله شود و نه به پشتوانه‌ی رأی اکثريت مردم که به پشتوانه‌ی نيروهای مسلح بر مردم حکومت کند، بايد به مجلس خبرگان ارجاع می‌شد.

رأی دادن به فهرستِ اصلاح‌طلبان (يارانِ خاتمی) مخالفت صريح با فرمانِ رهبری است. هر يک نفر از اين گروه که به مجلس راه بيابند و جايگزينِ افرادی چون روح‌الله حسينيان، حداد عادل و کوچک‌زاده بشوند، برای او دردناک است. چون مخالفت صريح با نظرِ اوست که حمايت امريکا را از اين گروه ننگ می‌شمارد و مخالفت صريح با هر کسی است که حقيقت را با ملاک «خلافِ دشمن گفتن و عمل کردن» می‌سنجد. آقای خامنه‌ای فردِ زورمندی است که دشمنیِ بی‌پروايش را با ما اعلام کرده؛ اما همان‌طور که حمايت امريکا از گروهی در ايران دليلی کافی برای بی‌اعتباری آنان نيست، صرفِ حمايت و فتوای آقای خامنه‌ای به مشارکت در انتخابات آن را بی‌فايده نمی‌کند.

* * *

اين نکته‌ی درخشان هم هست که تبليغات رسانه‌های رهبر برای انتخابات، مخاطبان را غربال می‌کنند: طرف‌داران رهبر و نظام را به پای صندوق‌ها می‌کشند و منتقدان و دشمنان را از شدت خشم و انزجار، به انفعال می‌کشانند.

* * *

مشارکت در انتخابات مهندسی‌شده شرکت در بازی‌ای است که «آن‌ها» طراحی‌اش کرده‌اند. از بين اينان که «تأييدشده‌ی حکومت»اند، کسی لياقت رأی ما را ندارد. احساس اهانت می‌کنيم که شرکت کنيم و از شرکت ما در اين انتخابات تأييد خودشان و صحت انتخابات را نتيجه بگيرند، و صف‌های طويل را به نشانه‌ی «صفِ بيعت با رهبری» بگيرند. همه‌ی اين‌ها دردناک است اما همه‌ی اين‌ها می‌ارزد به احتمال اين که رأيی که از صندوق در می‌آيد به تمام آن حرف‌ها نه گفته باشد و صريح‌ترين نظرات رهبر را نقض کرده باشد.

5 comments:

ناشناس گفت...

سلام
عنکبوت درشت دوست داشتنی
این حرف ها همه درست و به جاست انگار همان چیزهاست که خود می خواستم بگویم...اما افسوس...افسوس که چه دیر بر زبان آمده اند این نکات سنجیده و سخته...شاید به عادت دیرینه ی جماعت ایرانی که دقیقه ی آخر ناگهان در می یابد که حرکتی لازم است...حیف از بهنود نبود که آنقدر دیر زبان بگشاید؟...حیف از جماعت بلاگر نبود که این چنین سکوت اختیار کنند؟...من خود نیز از همین قماش هستم و شاید به همین پایه تقصیر کار...گیرم که در وطن و با هویت نه چندان مجازی...اما باز دلیل نمی شود....
فکر می کردم کامنت قبلی را در حمایت از شما و در نفی گنجی نوشته باشم که شاید صحیح برداشت نشد

تارهایت پر از صید دل های حقیقت جو بادا...

ناشناس گفت...


گيرم همه ي اين حرف ها درست باشد. اگر مخاطب اين نوشتار قانع شد و راي داد اما راي اش را به نام كانديدي ديگر تقلب كردند چه؟ اگر اين ليست ياران خاتمي راي آورد اما آراي شان را به آساني نصف كردند و نصف را به آنان كه مي پسندند اختصاص دادند چه؟
-------------
اما چند نكته ي ديگر:
- بي‌طرفي ره‌بري ج.ا نسبت به جناح‌هاي به اصطلاح خودي نظام امري قانوني نيست بل‌كه تنها عرفي ست كه تا به ام‌روز كمابيش رعايت مي‌شده است. اتفاقا آقاي خميني به‌مراتب آتشين‌مزاج‌تر از جانشين‌اش بود و بدش نمي‌آمد به هر بهانه‌اي پاچه‌ي متنفذين و آيت‌الله‌هاي گردن‌كلفت جناح راست را به نفع پاسداران و جوانان چپ گراي هوادارش بگيرد.
- راي دادن به فهرست ياران خاتمي مخالفت صريح با ره‌بري حكومت نيست چرا كه اين ليست شامل مشتي ريقو ي به اصطلاح اصلاح طلب هم‌چون مجيد انصاري و علي رضا محجوب و الاهه راستگو است كه از چاكران مقام ولايت اند. به علاوه در انتخابات دوم خرداد هم اين مخالفت با نظرات ولايت فقيه و مراجع تقليد به نحو روشني نشان داده شد اما نتيجه در نهايت پس رفت بود.
- تحريم انتخابات در نظر اصلاح‌طلبان ممكن است انفعال معنا بدهد اما از ديد ره‌بران نظام ج.ا شمارش معكوس سرنگوني است (اين نظر خود آقايان است چه درست باشد و چه نباشد). حال خود تحريم كننده گان هر نظري مي خواهند داشته باشد!

Amin گفت...

ناشناس عزيز، علت تأخير به نظرم اين است که آن‌کس که قدرت دارد با مهره‌های سفيد بازی می‌کند. کنش از اوست و واکنش از ما که قدرتی جز نوشتن و حرف زدن نداريم.
در نتيجه تا لحظه‌ی آخر منتظر می‌مانيم. شايد می‌شد وارياسيون‌ها و شاخه‌های مختلف بازی را از پيش ديد، و برای هر يک برنامه‌ای چيد، اما وقتی که صاحبِ قدرت حتی قواعد بازی را تعيين يا به دل‌خواه عوض می‌کند، اين کار هم چندان مشکل نيست. تنها چيزی که قدرت مطلقه را نابود می‌کند، اعمال بيش از حد همان قدرت است. اعمال قدرت مثل اکسيژن است که هر نفس‌اش ممد حيات است و در عين حال گامی نزديک‌تر به سوی مرگ. «نفس‌کش»های قداره‌بند معمولاً جوان‌مرگ می‌شوند به همين دليل.

خلبان کور عزيز،
نوشتم که همه‌ی اين‌ها می‌ارزد به احتمال اين که بر خلافِ نظر رهبر کسانی رأی بياورند که عرصه را بر دولتِ احمدی‌نژاد تنگ‌تر کنند.
اما نکات:
- موافق‌ام، با اين که فکر می‌کنم آقای خمينی تا جايی که کسی رقيب مستقيم‌اش تلقی نمی‌شد در جانب‌داری و يا مخالفت بسيار پوشيده‌تر عمل می‌کرد (در مورد آتشين‌مزاج‌تر بودن آقای خمينی چيزی نمی‌دانم) و سعی می‌کرد سطح خود را فراتر از آن نگاه دارد که به نفع اين و آن وارد موضع‌گيری شود (مثال: قضيه‌ی رأی به نخست‌وزيری موسوی، که در خاطرات ناطق نوری آمده‌است).
- اين که مجيد انصاری تعبيری مشابه اين گفته باشد که «دوره‌ی رضا خان بود که نمايندگان را دربار معين می‌کرد» او را لااقل از «چاکری مقام ولايت» دور می‌کند. بحث بر سر ارزش افراد ليست ياران خاتمی نيست، اگر اينان رأی نگيرند طبيعتاً افراد ليست رهبری جايگزين‌شان می‌شوند.
درباره‌ی دوم خرداد: پيش از دوم خرداد يک پوستر محبوب «درود بر سه سيد فاطمی: خمينی و خامنه‌ای، خاتمی» بود. درست است که انتخاب خاتمی هم يک نوع نفی و خواست تحول داشت، اما لزوماً هيچ نيازی به نفی مرجعيت و ولايت فقيه در آن نبود؛ در حالی که ماجرا اکنون متفاوت است.
تحريم انتخابات اگر انجام بشود ممکن است شمارش معکوس سرنگونی باشد، اما متأسفانه انجام نمی‌شود. هيچ‌گاه تحريم گسترده و فراگير نشده. تحريم يا شرکت نکردن از نظر اخلاقی و حفظ شرافت انسانی قابل دفاع است اما اين که تاکتيک مؤثری باشد کاملاً قابل شک است.

ناشناس گفت...

وبلاگتان را دوست داشته ام همیشه.
من هم یکی خریدم

سکولاراندیش میهن پرست گفت...

پیام مهم برای هر ایرانی
ما پیام 20 میلیون ایرانی درباره تحریم انتخابات را برای شما گردآوری کرده ایم.

http://tahrim-entekhabat.blogspot.com

فقط لینک زیر را کلیک کنید تا همه آنها را یکجا دریافت کنید
(کامل ترین مجموعه تهیه شده از اسناد تحریم انتخابات در اینترنت !)
http://www.4shared.com/file/54475841/ee42621c/Tahrim_Entekhabat____Asnad____-_pub_1387.html

زنده باد نظام مردمسالاری آزاد (جمهوری دموکراتیک لیبرال)

مرگ بر جمهوری اسلامی (سلطنت مطلقه ولایت فقیه خامنه ای)

ایمیل تماس

اگر شما نیز رای نمی دهید بنر حمایت از تحریم انتخابات را در سایت یا وبلاگ خود قرار دهید

این مجموعه شامل موارد زیر است :

مجموعه ای گرانقدر از کلیه اسناد تحریم انتخابات تا سال 1387 شامل کلیه اعلامیه ها و مقالات
کلیپ rai nade برای ارسال از طریق بلوتوث موبایل به منظور اشاعه تحریم

ترانه زيباي راي نميدم به سه صورت نمایشی با فرمت موبایلی
.............................

ترانه رای نمیدم را از سایت youtube ببینید:

http://www.youtube.com/watch?v=0wV7hC_Nbc8

http://www.youtube.com/watch?v=jfqLGPBxv7I

چنانچه در انتخابات شركت نكنيد و راي ندهيد٬ اين حكومت مجبور به اجراي همه پرسي مي شود و همه باهم مي‌توانيم يك نظام مردمسالار آزاد را برگزينيم

درود بر ایران

بايگانی