اکنون من
با خاطری ناسور
از دالان خاطرههای خاردار میگذرم
در بيابان،
جوی موليانی نيست
سرزنشهای خار مغيلان هست و
ياد يار مهربانی نيست
کعبهای شايد باشد؛
شوقی نيست.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
Another spider in the World Wide Web, whose web is in Farsi, about philosophy, literature, and culture.
4 comments:
تصور و تجسمش هم دردناک است: گذر از دالان خاطرههاي خاردار، آن هم با خاطري ناسور
يواش يواش ميخواستم پيک روانه کنم ها...کجائي شما؟ سيام مه کجا بيست و چهار ژوئن کجا!
البته اين "عنايت"! ما حکايت همان واعظ غير متّعظ است اما من هميشه ميگويم اگر واعظ خودش مدعي نيست، خوب چه اشکال دارد به وعظش توجه کنيم؟
ای بابا امین آقا... ما آمدیم پس از مدت ها سلام احوال پرسی کنیم دلمان گرفت که پسر جان! امیدوارم شوق کعبه بیاید.
aghaye amin bad az in hame vaght update kardi onam intori!to ro khoda say kon zodtar az dalane kharha begzari va mesle hamishe sarehal va por shogh benevisi.
امین جان من هم با سیما خانم همنظر هستم.
بدجوری غم تو دلمون ریختی پدر من.
با آرزوی یک آرزوی خوب برای شما
اسماعیل
ارسال یک نظر