سه‌شنبه، فروردین ۲۲، ۱۳۸۵

شواهد قوی جامعه‌شناسانه

دکتر محمود صدری، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تگزاس، می‌گويد «ما در ايران از مدرسه بنيادگرائی فارغ‌التحصيل شده‌ايم و حال آنکه بسياری از همسايگانمان هنوز طفل اين دبستانند. ايران تنها کشور منطقه است که در آن جنبش توده‌ای "اسلاميستی" پيدا نمی‌شود.»
يک جامعه‌شناس از چه شواهدی استفاده می‌کند تا وجود حرکت بنيادگرايانه را در ايران نفی کند؟ می‌گويد:

ظهور چنين تفسيری از اسلام در ايران را نيز جريانی در جهت عکس يادگيری جمعی دوران پس از انقلاب و لذا حرکتی قسری می‌دانم... نارسائی نه در نظريه‌ی محض اصلاح‌طلبی بلکه در ترجمه‌ی تئوری سياسی اصلاح به عمل سياسی بوده‌است. رقبای اصلاح‌طلبان اما، چنته‌ی نظريه‌شان خالی و کوله‌بار ترفندهای سياسی شان پراست، به امدادهای آشکار و نهان نيز چنانکه افتد و دانيد دلگرمند. با اين همه از آنجا که متکی به نظريه‌ای مشروع و موزون با دنيای معاصر نيستند دولتشان را مستعجل می بينم.

دليل اول دکتر صدری برای انکار وجود يک جريان بنيادگرا در ايران اين است که جريان بنيادگرايی در خلاف جهت «يادگيری جمعی دوران پس از انقلاب» حرکت می‌کند. با اين حال می‌دانيم بنيادگرايان فرآيندی را که او با عنوان «يادگيری تاريخی» می‌شناسد «انحراف از اصول» می‌نامند. اصولاً بنيادگرايی خواستار بازگشت به بنيادهاست و بنابراين طبيعی است که يادگيری تاريخی و جمعی را به رسميت نمی‌شناسد و خلاف جهت آن حرکت می‌کند. ممکن است چنين جهت حرکتی به نظر دکتر صدری نامعقول باشد اما وجود هر چيز نامعقول لزوماً انکارپذير نيست، و نمی‌توان هر انديشه‌ی نامعقول را «قسری» و ساخته‌ی دست قدرت دانست. دليل دوم دکتر صدری اين است که بنيادگرايان «به نظريه‌ای مشروع و موزون با دنيای معصر متکی نيستند» بنابراين دولت‌شان مستعجل است. ناگفته پيداست که اعتبار اين دليل هم به اندازه‌ی دليل اول است: چون بنيادگرايی از نظر ما موزون با دنيای معاصر نيست پس لابد مشکلی است زودگذر.
نکته‌ی جالب تناسب اين ادعا با عنوان مصاحبه است: بنيادگرايی، مشکل دنيای معاصر است.

3 comments:

ناشناس گفت...

جالب بود. استفاده کرديم

پاسپارتو گفت...

فکر می‌کنم منظور دکتر صدری اين بوده که در جامعه محبوب نیستند و چشم‌امید مردم به آن‌ها نیست.
در رد دلیل اول دکتر صدری گفته‌اید بنیادگرایان یادگیری جمعی را به رسمیت نمی شناسند، اما دکتر صدری در مورد یادگیری جمعی بنیادگرایان نگفته،بلکه در مورد کل جامعه گفته است. شما که کل جامعه را به بنیادگرایان کاهش نمی دهید؟
در مورد آنچه راجع به دلیل دوم دکتر صدری گفته‌اید با شما موافق‌ترم، اما نکته قابل توجه اینست که شاید پدیده‌های اجتماعی هیچوقت محو نشوند-چنان که بسیاری از اندیشه‌های قدیمی هنوز پیروانی هرچند اندک دارد- لیکن این را نباید از نظر دور داشت که این پدیدها در دوره‌های رونقشان با دارای نظریه‌ای مشروع و پذیرفته شده از نظر اجتماع بودند
البته نبايد این نکته را فراموش کرد که ما از نظر واقعی جامعه بسیار خاموشمان درباره بنیادگرایی اطلاع زیادی نداریم

دو مطلب قبلیتان درباره بنیادگرایی را با دقت و علاقه خواندم . کاش در این مورد بیشتر بنویسید.

ناشناس گفت...

سلام امین جان
۱- منظورت از این که آرشیو را بفرستی نفهمیدم نکنه واقعآ بفرستی! یعنی میشه؟! باور کن باز شوکه شدم ایمیلم هم هست jalali.farhad روی جی‌میل.
2- دلیل اینکه لینک مطلب روزبه را
نگذاشتم این بود که او مطلبش را حذف کرده بود و متن البته بخشی از متن که مد نظرم بود را بعینه گذاشتم ...مسإله البته مسلماً موضوعی شخصی نبود.

بايگانی