مشکلی اساسی با خودم دارم: هميشه قبل از نوشتن يک مطلب بايد با هزار ندای درونی که وبلاگ نوشتن من را مسخره میکنند و بالکل بیفايدهاش میدانند درگير شوم:
«وبلاگ نشانهی فرديت تو است ولی در دريايی از فرديتها، نشانی از تو باقی نمیماند.»
«هر کار کنی نمیتوانی از وسوسهی خوانندهی بيشتر رها شوی، حتی اگر قيد شمارشگر بينندهها را بزنی، باز تعداد کامنتها را میشماری. نهايتش مجبوری برای خوشامد بقيه بنويسی نه برای خودت.
کم کم نوشتنات برای خودت عادت میشود و خواندنات هم برای معدودی عادت میشود، میشوی يک روزنامهی دمدستی برای خواندن سرسری.»
«وبلاگ نوشتن يک خدمت بیمزد و منت است. فقط شايد میتوانست غروری را ارضا کند که تو نداری.»
«تو نه آدم جالبی هستی، نه عقايدت برای کسی قابل توجه است، نه هيچ چيز ديگر. يک تکنيسين هستی که بدون اجازه به همهجا سرک میکشی و دخالتهای بيجا در امور تخصصی میکنی.»
در نهايت، وقتی آدم در ايران میبيند صحبت آدمهای حسابی و کلهگنده مثل سروش شايد به گوش ده هزار نفر نمیرسد، آدمهايی که خودشان را خيلی مطلع حساب میکنند هم گاهی خبر ندارند که گنجی اعتصاب غذا کرده، نوشتههای عالی کسانی مثل نويسندهی سيبستان اصلاً شناخته شده نيست و متانت استدلالهای آنها در هياهوی تبليغات بربرها گم شده و يا پشت فيلترهايشان مانده، دلسرد شدن از نوشتن چندان عجيب نبايد باشد.
اينها را هم نوشتم فقط برای سيبيلطلای عزيز که سراغی گرفت از من، تازه اگر کامنت خودش باشد و مثل فرنگوپوليس بعداً از کامنتهايی که به اسمش آمده اعلام برائت نکند!
ظاهراً سرخوردگی سرنوشت هميشگی ماست.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
4 comments:
امين آقا،
کامنت خودم بود، نامه برقی خالی از پيغام و پر از عنوانت را هم گرفتم. اميد معماريان يک مقاله خوب در رابطه
با وبلاگ نويسی نوشته که من ديروز کشفش کردم.
http://roozonline.com/01newsstory/008641.shtml
نقل قول اول از وبلاگ من است. همين که اينجا در اين
فضاو مجازی وجود داری، دوست داری، و دوست داشته می شوی دليل لازم و کافی برای نوشتن است.
البته اگر از کل ماجرا سر خورده اي و دليلی برای نوشتن نمی بينی ، خوب بحثی جداست.
اشکالش اين است که داری روی فرديت خودت قضاوت می کنی، داری خودت را ارزش گذاری می کنی.
فرديت تو در دريايی از فرديت ها ارزش دارد، چون متعلق به توست. يادش به خير که آقای ساحر معلم نقاشی ام
هميشه می گفت که، اين نقاشی بد تو (من نقاشی ام بد است) به همان اندازه ارزش دارد که يک نقاشی رامبراند.
وبلاگ برای من هميشه خدمت به خودم بوده تا کس ديگری.
تو نه تنها آدم بسيار جالبی هستی، بلکه کله ات حتی از سروش هم گنده تر است. عقايدت هم برای فردی به نام سيبيل طلا ارزش دارد.
سلام
وبلاگ خوبي داريد از اين بابت به شما تبريك مي گويم .در مورد مطلبي كه نوشتي بايد بگم اين مهم نيست كه كسي نوشته هايت رابخواند يا نخواند اين مهم است كه تو حرفهايت را ميزني ومثل خيليها از گفتن انها ابا نداري.اين ميتونه هدف خوبي باشه.موفق باشي
سلام ... من هم گاهي اوقات دچار اين حس مي شوم . به خصوص وقتي حس ميكنم كه شايد اين مطلب را براي دل خودم نمي نويسم ...
موفق باشي
امین آقا، بعد سال ها. مجدد سلام :) و مخلصیم.
ارسال یک نظر