چهارشنبه، شهریور ۰۶، ۱۳۸۱

تا حالا برايتان اتفاق افتاده كه پدرخوانده‌هاي وبلاگ‌نويسي فارسي به شما لينك بدهند و يك دفعه شمارشگرتان صعود كند؟ از حسين درخشان و احسان عزيز تشكر مي‌كنم.


طبقه‌بندي وبلاگها(2)


ب)زمان: از لحاظ اينكه يك وبلاگ به گذشت زمان چه واكنشي نشان مي‌دهد مي‌توان آن را در گروه وبلاگهاي ايستا(static) يا در گروه وبلاگهاي پويا(dynamic) قرار داد. البته اين طبقه‌بندي مرزهاي سخت و قاطعي ندارد و مثل همه‌ي طبقه‌بنديهاي مشابه بايد با ديد منطق فازي (fuzzy logic) به آن نگاه كرد، يعني مثلا بين دو رنگ سياه و سفيد كه مرجع طبقه‌بندي هستند بايد به طيف گسترده‌ي خاكستريها توجه كرد.


يك وبلاگ ايستاي نمونه، وبلاگي است كه به تاريخ نوشتنش چندان مربوط نمي‌شود. نويسنده معمولا از مطالب روزمره نمي‌نويسد(يعني به دفترچه‌ي خاطرات اعتقادي ندارد) و بيشتر انديشه‌ها، نكته‌ها، شعرها يا داستانهايش را در قالب وبلاگ مي‌گنجاند؛ براي مثال دلتنگيهاي نقاش خيابان چهل و هشتم، کاپیتان هادوك و شبح از اين گونه‌اند.


وبلاگ پويا وبلاگي است كه بنا به دفترچه خاطرات بودن(از ديد يك وبلاگ من‌محور) يا بنا به يادداشت روز بودن(از ديد يك وبلاگ ژورناليستي) كاملا به تاريخ نوشته‌شدنش مربوط مي‌شود.


واقعي بودن اين طبقه‌بندي وقتي روشن‌تر مي‌شود كه علي عسگري نويسنده‌ي دلتنگيها موقعي كه مي‌خواهد از وقايع روزانه بنويسد خود را نيازمند توضيح مي‌بيند «همه از روزمرگيهايشان مي‌نويسند …» يا خورشيد خانوم كه از وضعيت پويا به وضعيت ايستا متمايل مي‌شود با اعتراض خواننده‌هايش روبرو مي‌شود كه بنظرشان او «عوض شده‌است» در حالي كه شايد فقط وبلاگش عوض شده‌باشد.


به عنوان نمونه‌ي ايده‌آل وبلاگهاي ايستا، وبلاگ كلمات را مي‌توان نام برد. نويسنده چنان به زمان بي‌اعتقاد است كه زير نوشته‌هايي كه شايد تاريخ آن براي مخاطب اهميت پيدا كند هم مي‌نويسد«روز گوز از ماه گوز از سال گوز»(متاسفانه آرشیو ندارد) حتي روزمرگيهايش هم تنها از زبان پلنگ خانم(كه گربه‌اش است) روايت مي‌شود و پيوستگي زماني ندارد. اما از داستان ماريانه به بعد گويا سردوزآمي مي‌خواهد روزمرگي را كم كم وارد وبلاگش كند(چون نمي‌توان هر روز يك داستان خوب نوشت. كار ادبي كار طاقت‌فرسايي است) به اين ترتيب ما كم كم با شخصيتها و كارهاي نويسنده كه در زندگي معمول او نقش بازي مي‌كنند آشنا مي‌شويم: بنظر مي‌رسد اين نكته بسيار مهمي در پويا شدن وبلاگ است. يك وبلاگ پويا(كه در ضمن «من محور» باشد) اغلب از شخصيتهاي اطراف نويسنده يك موقعيت داستاني مي‌سازد. به اين ترتيب مخاطب هر روز اين «سريال» داستاني و شخصيتهايش را دنبال مي‌كند. مثال عالي از اين وضعيت دخترك شيطان است.


اما قاعده‌ي اخير كلي نيست. شخصيت‌پردازي در يك وبلاگ من‌محور ممكن است افراد واقعي و مشهوري را دربربگيرد(مثل شاملو و آيدا) يا افراد گمنامي چون راننده تاكسيها؛ اما تا زماني كه اين شخصيت‌پردازي به يك پيوستگي زماني و سريالي نرسد و تنها براي ابراز نظرات شخصي باشد نمي‌توان وبلاگ را در گروه وبلاگهاي پويا قرار داد. بعلاوه وبلاگهاي پويا هم منحصر به وبلاگهاي شخصيت‌پرداز نمي‌شوند و اغلب وبلاگهاي ژورناليستي هم در اين گروه قرار مي‌گيرند.


اغلب وبلاگها به طيف ميان اين دو تعلق دارند. مثلا ما در صد ملك دل هم نظرات فروغ را دنبال مي‌كنيم و هم داستان او و آقاي دكتر علاقه‌مند به او را به عنوان داستان ضمني مي‌خوانيم. باكره هم نمونه‌ي خوبي براي وبلاگي است كه مابين قسمتهاي سريال داستاني زندگي، پيامها و نظرهاي خودش را مي‌نويسد.


بايگانی