چهارشنبه، تیر ۰۳، ۱۳۸۸

اعتصاب صدا و سیما

جمعیتِ فراوانی از مردمِ ایران به حکومت و آن‌چه ادعا و تبلیغ می‌کند باور ندارند. حکومت در مقابل سعی نمی‌کند این اعتماد را به دست آورد؛ سعی می‌کند اعتمادِ مردم به دیگران را هم خراب کند.

تمامِ فعالانِ سیاسی که نماینده‌ی این گروه از مردم هستند با لقب‌های قدرت‌طلب، بی‌اعتنا به مصالحِ مردم و عامل یا فریب‌خورده‌ی دشمن بدنام می‌شوند. رسانه‌های بیگانه که تکلیف‌شان معلوم است: ابزارِ استعمارِ نو و «ناتوی فرهنگی» هستند. کسانی که در خیابان‌ها معترض‌اند یا تروریست‌اند و از سازمان‌های تروریستی پول می‌گیرند، یا از امریکا و انگلیس پول و پارچه‌ی سبز برایشان آمده که انقلاب مخملی کنند. چندتایی هم فیلم و مصاحبه نشان می‌دهند. در بین ده‌ها عکسی که نیروی پلیس و لباس‌شخصی را در حال کتک زدن و شکستن و آتش زدن و شلیک کردن نشان می‌دهد، عکسِ یک سفیه با اسلحه‌ی اسباب‌بازی را دست‌مایه قرار می‌دهند که بگویند تروریست‌ها با اسلحه‌ی اتوماتیک در خیابان‌اند و این‌ها مردم را کشته‌اند و شیشه‌ها را شکسته‌اند.

تمامِ کانال‌های اطلاع‌رسانی را قطع می‌کنند و دروغ‌های سمی‌شان را شبانه‌روز به حلقِ مردمیِ می‌ریزند که تشنه‌ی خبرند. معترضان را تحقیر و تمسخر و تهدید و در عین حال به تمامِ همراهان‌شان در جنبشِ اعتراضی بی‌اعتماد می‌کنند.

بی‌اعتمادسازی در سطحِ سیاست متوقف نمی‌شود. حتی در سریال‌های تلویزیونی هم عمده‌ی داستان‌ها حولِ محورِ دروغ‌گویی و خیانت است. شخصیت‌های دروغ‌گو شیرین و جذاب جلوه داده می‌شوند و «زرنگی» که عبارت باشد از همان توانایی فریب دادن، مهم‌ترین عاملِ موفقیت نشان داده می‌شود. همسران و فرزندان و والدین همه در حالِ فریب دادنِ هم‌دیگرند و اساسِ کار این است که به هیچ کس نمی‌توان اعتماد کرد.

این رسانه‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که دیگر نمی‌توان «وحدت کلمه» و امت یک‌پارچه به دنبالِ یک امام ساخت. بنابراین باید اکثریت را تبدیل به تعدادِ زیادی فرد از هم‌جدا کرد. اکثریت را اتمیزه کرد و اقلیت را ذیلِ رهبریِ واحد قدرت بخشید تا بتواند بر اکثریت حکومت کند.

پیش از این موافق نبودم با دوستانی که با حملاتِ DDOS سایت‌های فارس‌نیوز و رجانیوز و ایرنا را از کار می‌انداختند. نظرم این بود که این حرکت با اخلاق و اصلِ عدم خشونت سازگار نیست: دروغ‌گو را نباید خفه کرد، باید رسوایش کرد.

الآن به نظرم می‌رسد که این رسانه‌ها تنها دروغ‌گو نیستند. ما نیز با این ابزارهای اطلاع‌رسانیِ اندک، که حکومت لحظه‌ای در خفه کردن‌شان تردید نمی‌کند، توانِ رسوا کردن‌شان و نشان دادنِ دروغ‌پردازی‌هایشان را نداریم. این رسانه‌ها نقشِ اساسی در ایجادِ یأس و بی‌اعتمادی و اتمیزه کردنِ جنبش دارند. بنابراین همان‌طور که تمامِ رسانه‌های مخالف را ساکت یا فیلتر کرده‌اند ما هم باید با تمامِ ابزارهای ممکن، بدونِ آسیب رساندنِ به افراد، این رسانه‌ها را متوقف کنیم.

بهترین کار حمله از درون است. سازمانِ صدا و سیما با چندین هزار کارمند، قابلیتِ کنترلِ همه را ندارد. روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها هم درصدِ قابلِ توجهی کارمندِ فنی دارند. یک راه تشویقِ کارکنانِ فنی این‌ها به اعتصاب و متوقف کردن تجهیزاتِ پخشِ این رسانه‌ها است. هر کس را که در این رسانه‌های کار می‌کند و از ماهیتِ کارِ خود آگاه است می‌تواند شرمنده شود. می‌شود دعوت‌اش کرد که با مردم معترض همراهی کند. اعتصاب باید هماهنگ شده و در یک روزِ مشخص باشد که هم قدرتِ متوقف‌کننده‌ی معترضان را نشان دهد و هم افرادِ معترض را کم‌تر در معرضِ آسیب قرار دهد.

در ضمن باید دید آیا نمی‌توان از درونِ وزارتِ مخابرات، بخش فیلترینگ کسی را پیدا کرد که این سیستم را تخریب کند؟

3 comments:

میرزا گفت...

یکی از دوستانم قرار بود در بخش فنی همین صدا و سیما کار کند. چنان گزینشی برایش گذاشتند که از خیر کار کردن گذشت. صدا و سیما یکی از سختترین ادارات برای ورود است. امید به اعتصاب هر کدام از بخشهای آن تقریباً پوچ است.
چند سال قبل با یکی از استادان دانشگاه امام صادق که خودش هم سپاهی و احمدی نژادی تیر بود بحث می کردم. آخرش گفت ما خودمان یک نظام را از سوراخ سمبه هایش برانداختیم. حالا خوب می دانیم کجاها را باید ببندیم.

Amin گفت...

میرزا جان این طور نیست. اولاً اعتصاب به قصدِ براندازی نیست. به قصدِ متوقف کردنِ تحقیرِ مردمِ معترض و دروغ گفتن به مردم است. بسیاری از کسانی که در صدا و سیما کار می‌کنند دروغ‌گویی و تحقیر را درک می‌کنند و از قضا چون خودشان در جریانِ اخبار و رسانه‌هایی هستند که برای بقیه‌ی مردم سانسور شده، می‌توانند ناروایی وضعیت را درک کنند. دو عامل است که باعث تحمل این وضعیت می‌شود: یکی این که می‌گویند رسانه همه جای دنیا یعنی دروغ در خدمتِ قدرتِ حاکم. و این‌ها قدرتِ حاکم را قبول داشته‌اند تا به حال. و دوم این که نگرانِ شغل‌شان هستند.
این را از روی آشنایی با بعضی از افراد مرکزی و سیاسی صدا و سیما می‌گویم نه افراد فنی.

بوف بصیر گفت...

گاه پیشنهادهای حکیمانه‌ای می‌دهی دوست عزیز! اما به قول خودت، «با این ابزارهای اطلاع‌رسانی اندک» حتی توان رساندن این پیشنهادها به گوش هم‌فکرانمان را نیز نداریم.
راستی چند شبی با آن سفیه اسلحه به دست که عکسش را این همه در بوق و کرنا کردند، هم بند بودم. معتادی ناتوان است با کمری خمیده که سخن نیز نمی‌توانست درست بگوید. خودش به حق می‌گفت: «من ژ3 بگیرم دشتم میگوژم! یکی گفت اینو اینجوری بگیر دشتت بژار اژت عکس بگیرم»

بايگانی