دوشنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۸۶

بازگشت

مدتی ايران بودم. مدتی قبل‌ترش، درگير فراهم کردنِ شرايط سفر به ايران.

نوشتنی زياد ندارم. حس و حال‌ام مثل کسی است که مدتی طولانی زير آب بوده و وقتی سر بيرون می‌آورد اولين چيزی که توجه‌اش را جلب می‌کند صداست، چون زيرِ آب، به جز اندکی گنگ و مبهم، صدا شنيده نمی‌شود؛ حتی صدای موج‌هايی که خود آب می‌سازد.

از عکس‌هايی که گرفته‌ام در اين مدت، تعدادی را روی فليکر گذاشته‌ام.


کامنت برای کسانی که از پشت فيلتر می‌خوانند.

5 comments:

ناشناس گفت...

عکس‌ها را دیدم، جالب بودند. بعضی‌هاشان را شناختم و بعضی‌هاشان نه

آشپزباشی گفت...

!!اين جهان کوه است و فعل ما صدا
مولانا البته خواهد بخشيد! شما هم تاسي کنيد.
beinvenu

میرزا گفت...

بنده از این عکسها یقین حاصل کردم در اسرع وقت باید بروم کاشان.

ناشناس گفت...

عليك سلام...

تهران آغاز آشوب ها...

يكسري هم به ما بزنيد:
http://anotherblogger.persianblog.com/

تا بعد

Niki گفت...

I thought you were based in iran! i'll go see your pictures now.

بايگانی